ایران آزاد
ایران آزاد
شاید ایشان مباحث فقهی در حوزه ها را در زمینه بررسی نجاسات و رنگ و بوی و مزه آنها و... جزو تولیدات علوم انسانی می داند که گفته است تولیدات علوم انسانی در کشور بیش از علوم تجربیست!
در پی این اشتباه بازتاب که نوشته بود«...حجم آب مجموع 14 واحد پايين‌دستي خط لوله شرق در استان‌هاي سيستان و بلوچستان، كرمان، يزد و خراسان معادل 5300 متر مكعب در سال يا 42 ميليون مترمكعب در سال خواهد بود...» بالاخره مسئولین سایت، اشتباه را اصلاح کردند و به جای "سال" اول نوشته اند "ساعت". اما با این وجود از حاصلضرب ساعات یک سال در رقم اول، رقم دوم بدست نمی آید مگر آنکه فرض کنیم کارشناسان بازتاب قبل از هر گونه طراحی و ساخت واحدهای مزبور، محاسبه کرده باشند که این واحدها به دلایل مشخص، اعم از تعطیلی یا انجام تعمیرات دوره ای و ...، دقیقا 35 روز در سال به آب نیاز ندارند!
این مطلب بازتاب را بخوانید. در قسمتی از آن آمده است«...حجم آب مجموع 14 واحد پايين‌دستي خط لوله شرق در استان‌هاي سيستان و بلوچستان، كرمان، يزد و خراسان معادل 5300 متر مكعب در سال يا 42 ميليون مترمكعب در سال خواهد بود...»! آیا این دو عدد یکی هستند که بین آنها یک "یا" آمده است یا محاسبات کارشناسان مورد نظر بازتاب از چنان دقتی برخوردار است که برایشان تخمین این عدد تنها در این محدوده وسیع ممکن است؟!!! (روی عکس کلیک کنید)
عده ای معتقدند که وقتی نا آرامی ها و اعتصابات به وزارت نفت و آموزش و پرورش کشیده شود، هیچ نظامی در ایران دوام نخواهد آورد. وزارت نفت به واسطه نقش اساسی اش در اقتصاد کشور و آموزش و پرورش به واسطه گستردگی اش برای نظام جمهوری اسلامی از اهمیت ویژه ای برخوردارند. یک دلیل برای اثبات این مدعا این است که وزارت نفت و شرکت های تابعه اش از قانون نظام پرداخت هماهنگ حقوق معاف شده اند. دلیلی هم که برای این استثنا کردن آورده اند این است که «شركت ملي نفت ايران امسال 120 ميليارد دلار درآمدزايي داشته كه نيمي به دولت داده شده و نيمي هم به عنوان سوخت به مردم كه حصول، حفظ و افزايش اين ميزان درآمد نيازمند قانون خاصي است.» بی اساس بودن این دلیل در همان نگاه اول روشن است. مگر کارکنان شرکت نفت از ملک شخصی شان این درآمد را برای شرکت نفت ایجاد کرده اند و اگر کارکنان وزارتخانه های دیگر در شرکت نفت کار می کردند ، مگر این درآمد حاصل نمی شد؟!
این عکس را در این وبلاگ دیدم!
به قول معروف "گُنه کرد در بلخ آهنگری، به شوشتر زدند گردن مسگری". این منوچهر مادر مرده ، به قول معروف نه سرِ پیازه، نه ته چغندر! سیاست خارجی ایران توسط خامنه ای به احمدی نژاد دیکته می شود و منوچهر متکی هم که به همه متکی است الا به خودش، گاهی نامه های احمدی نژاد را برای سران کشورهای دیگر می برد. آیا نامه رسانی هم استیضاح دارد؟!
معلوم نیست چه کسی برای نخستین بار اسم وزیر علوم را به جای محمدمهدی زاهدی ، "پرویز زاهدی" نوشته است که بسیاری این اشتباه را مرتبا تکرار می کنند! تا جایی که من اطلاع دارم وی حتی دو اسمه هم نیست که تصور شود پرویز نام دوم اوست!
این لینک ها را ببینید! 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7 و 8 و 9 و 10 و 11 و 12 و 13 و...
یکی از دوستان یک ایمیل برایم فرستاد، جالب بود، اینجا می گذارم شما هم بخوانید:
شهر هرت جايي است که:
رنگهاي رنگين کمان مکروهند و رنگ سياه مستحب
اول ازدواج مي کنند بعد همديگه رو مي شناسن
همه بَدَن مگر اينکه خلافش ثابت بشه
دوست بعد از شنيدن حرفات بهت مي گه:‌ دوباره لاف زدي؟؟
درختا علل اصلي ترافيک اند و بريده مي شوند تا ماشينها راحت تر برانند
کودکان زاده مي شوند تا عقده هاي پدرها و مادرهاشان را درمان کنند
همه با هم مساويند و بعضي ها مساوي تر
با ميلياردها پول بعد از ماهها فقط مي توان براي مردم مصيبت ديده چند چادر برپا کرد
خنده عقل را زائل مي کند
زن بايد گوشه خونه باشه و البته اون گوشه که آشپزخونه است و بهش مي گن مرواريد در صدف
مردم سوار تاکسي مي شن زود برسن سر کار تا کار کنن وپول تاکسيشونو در بيارن
33 بچه کشته مي شن و ماموراي امنيت شهر مي گن: به ما چه. مادر پدرا مي خواستند مواظب بچه هاشون باشند
نصف مردمش زير خط فقرن اما سريالاي تلويزيونيشو توي کاخها مي سازن
2 سال بايد بري سربازي تا بليط پاره کردن ياد بگيري
موسيقي حرام است حرام
گريه محترم و خنده محکومه
هرگز آنچه را بلدي نبايد به ديگري بياموزي
همه شغلها پست و بي ارزشند مگر چند مورد انگشت شمار
وقتي مي ري مدرسه کيفتو مي گردن مبادا آينه داشته باشي
دوست داشتن و دوست داشته شدن احمقانه، ابلهانه و ... است
توي فرودگاه برادر و پدرتو مي توني ببوسي اما همسرتو نه...
وقتي از دختر مي پرسن مي خواي با اين آقا زندگي کني مي گه: نمي دونم هر چي بابام بگه
وقتي مي خواي ازدواج کني 500 نفر رو دعوت مي کني و شام مي دي تا برن و از بدي و زشتي و نفهمي و بي کلاسي تو کلي حرف بزنن
شهر هرت جايي است که .......
خدايا اين شهر چقدر به نظرم آشناست!!!!!!
امروز یک اس. ام . اس. در بسیاری از تلفن های همراه پخش شد به این مضمون:
«اعتصاب سراسری***اعتصاب سراسری*** در اعتراض به نرخ بالای مکالمات تلفن همراه 20 دی همه موبایلها را خاموش میکنیم (این کار خسارت سنگینی را متوجه مخابرات میکند) این اعتصاب در برخی نشریات درج شده است به همه بفرستید.»
این کار به عنوان یک نافرمانی مدنی می تواند تا حدی موثر باشد. بیاییم در فراگیر شدن این عمل نقشی داشته باشیم.
دکتر آیت (شخصی که در جریان مجلس خبرگان قانون اساسی مسئله ولایت فقیه را مطرح کرد) از نوچه های بقایی و از چهره های شاخص حزب زحمتکشان به ریاست بقایی بود. مخالفت های بقایی با مصدق و همنوایی وی با کاشانی که نتیجه آن به نفع سیاست های انگلیس در ایران بود و به کودتای 28 مرداد انجامید وی را به عنوان مهره انگلیسی ها معروف کرده است. سمپاتی موتلفه با کاشانی و دکتر آیت و مخالفت آنها با مصدق می تواند دال بر این باشد که این گروه از مخفی ماندن حقایق تاریخ معاصر بیشترین بهره را می برد و آنها را در مظان اتهام سرقت اسناد تاریخی قرار می دهد.
اتفاقا مش غلومسین، بقال سر کوچه ما هم دفتر کار ندارد ولی بیچاره نمی دانست که می تواند از این بابت هم افتخار کند! مش غلومسین فقط افتخار می کند که آدم خوش قولیست و پای حرفش می ایستد!
بر اساس چارت سازمانی وزارت علوم، سازمان سنجش مستقیم زیر نظر وزیر علوم است و زیرمجموعه معاونت آموزشی نیست و رئیس آن خودش معاون وزیر علوم است که این آقا در حوزه وظایف و اختیارات وی دخالت کرده است! آقایونی که دم از مافیاهای قدرت و نفوذ آنها در کشور و زیر پا گذاشتن قوانین توسط آنها می زنند، باید خودشان نیز پاسخگو باشند. ظاهرا توی این مملکت هرکسی که چاک دهانش بازترباشد و بی ادب تر و لات و لوت تر باشد سریعتر به پست و مقام می رسد و حتی در حوزه کاری دیگران هم حق دخالت پیدا می کند! اینجا هم در حوزه ای که مربوط به خود وزیر می تواند باشد اظهار نظر کرده است! شاید با توجه به اینکه زیر پای وزیر یواش یواش در حال خالی شدن است، وی قبای وزارت برای خود دوخته است و خواب وزارت می بیند!
البته کسی انتظاری از دولت احمقی نژاد ندارد و حتی عوام هم خصلت عوامفریبی وی را شناخته اند ولی پر رویی هم حدی دارد!
انتخاب مقاله ای در محکوم کردن ماجرای انتشار فیلم منسوب به آقای اسفنديار رحيم مشايي منتشر کرده است که خواندنی است! جالب آن است که در ذیل آن هم فقط نظرات موافق را منتشر کرده است. در مورد این مقاله چند نکته قابل تامل است:
نخست اینکه نوشته است: «انتشار قطعه هایی از فیلم منسوب به " مشائي" پس از پانزده ماه ، را نمی توان به باورمندی شدید جریان منتشر کننده به اصول دیانت و مهمات شریعت مربوط دانست ، و انتشار این فیلم را که به لحاظ حقوق اسلامی حتی اگر درست باشد ( (مصداق بارز اشاعه فحشاست اگر...) ) پس از گذشت پانزده ماه ، به دغدغه های شریعت دوستانه این عزیزان بازگرداند.» اولا مگر گذشت 15 ماه در نفس عمل تغییری ایجاد می کند؟! این استدلال برای منزه جلوه دادن مشايي کاملا بی پایه است و ثانیا ابن جمله که « انتشار آن مصداق اشاعه فحشاست» معنی اش این است که نفس عمل عین فحشاست!
دوم نوشته است: «کراهت نگاه به رقصنده و یاخود رقص ( بخوانید حرکات موزون ) قطعا به اندازه دروغ ، غیبت ، تهمت نیست.» انتشار فیلم مشایی نه دروغ است و تهمت (چرا که مشایی خود اقرار کرده است که فیلم جعلی نیست) و نه غیبت (چرا که انتشار فیلم عملی علنی است)! از طرفی چگونه است که نویسنده اصرار دارد این رقص را حرکات موزون بنامد؟! مگر رقص های دیگر حرکات ناموزونند!
سوم اینکه منتشر کنندگان را متهم کرده است که برای رقابت با دولت و کسب جایگاه در انتخابات بعدی قصد تخریب دولت را دارند! قطعا این اظهار نطر می تواند درست باشد و بیانگر این است که در جمهوری اسلامی هر عملی برای رسیدن به قدرت مباح شمرده می شود اما این استدلال فقط برای تخریب منتقدان ( مانند افروغ و ابوطالب و ...) کاربرد دارد نه برای تبرئه مشائی!
چهارم نوشته است: «نگارنده اقای مشایی را هنوز ندیده است. اما اینکه اورا فردی صریح یافته ام که که کمتر تیر در کمان حقه و دروغ میکند ، بین ظاهر و باطن او به سال نوری تفاوت نیست ...)». مشايي چگونه می توانست دروغ بگوید وقتی که نماینده مجلس گفته است من به عنوان متخصص! ثابت می کنم که این فیلم جعلی و مونتاژی نیست؟! اما اینکه تا کنون وی را ندیده ای جای نگرانی نیست، احتمالا همانگونه که مشایی مخالفانش را تهدید کرده است که به حسابشان خواهد رسید، به حساب مجیز گویانش هم خواهد رسید و لذا احتمالا به زودی به فیض ملاقاتش خواهی رسید!
پنجم نوشته است: «پرداختن به ضعفهای مردمان اگر راست باشد نشانه ضعف شخصیت ، سستی ...». آقای نویسنده! مشایی معاون رییس جمهور است! اگر ضعف وی گفته نشود زندگی 70 میلیون مردم به بازی گرفته شده است.
ششم نوشته است: «اگر اسفندیار رحیم مشايي که به گفته برخی در این ماهها تلاشهای خوبی درمحل ماموریتش انجام داده ...» این "برخی" که نوشته ای مرجعش به جز خودِ مشایی چه کس دیگری است؟!
مسئله دیگر اینکه این نوشته سرشار از غلط های انشایی است تا آنجا که معنی برخی جملات و عبارات را اصلا نمی توان فهمید! نویسنده مزبور بهتربود نخست معانی لغات «تنگنای حیرت» و «رقیب» و «نخوت» را از فرهنگ لغت نگاه می کرد و سپس در تنگنای حیرت گیر می کرد! تا آنجا که بنده در جریان اخبار هستم، این طرفداران دولت آن چنان مستِ غرور و نخوت بودند که در این انتخابات اخیر با دوستان سابقشان کنار نیامدند و رقیبی جدید برای خود تراشیدند!
در نهایت اینکه لازم به یادآوریست که بنده شخصا حضور در مجلس رقص را ناشایست نمی دانم و در همه نوشته بالا قصدم فقط اشاره به نحوه استدلال مجیزگویان دولتی ها و نیز عملکرد پر از دورنگی همکاران دولت است. اگر مشايي در پاسخ به منتقدان شجاعانه می گفت که از نظر من حضور در مجلس رقص منکری نبود که برای آن مجلس را ترک کنم، اکنون از نظر بنده هیچ انتقادی به وی وارد نبود.
چندی پیش با سایت بالاترین آشنا شدم و پس از آن آیکون مربوط به ارسال لینک به بالاترین را در وبلاگم گذاشتم. امروز یکی از خوانندگان برایم پیغام گذاشته بود که ارسال لینکهای وبلاگ شما به بالاترین، مقدور نیست! اول تعجب کردم اما وقتی امتحان کردم دیدم این پیغام ظاهر می شود:
«متاسفانه بالاترین اجازه پست لینک از سایت مورد نظر شما را نمی‌دهد. این می‌تواند به یکی از دلایل زیر باشد:
سایت مشکلات تکنیکی دارد و کند است.
سایت مربوطه مشکلات همچون آگهی آزاردهنده یا ویروس دارد.
سایت مربوطه تبلیغ به خشونت یا نژادپرستی می‌کند. »
از تعجب شاخ داشتم شاخ در می آوردم. به یاد رد صلاحیت های شورای نگهبان افتادم که پس از هر سری رد صلاحیت موضوع قاچاقچی مواد مخدر و شرارت و ... را مطرح می کند!
دو مورد اول که واضح است در مورد این وبلاگ صدق نمی کند. قالب این وبلاگ به گونه ای طراحی شده که در کوتاه ترین زمان ممکن باز می شود و همچنین هیچ گونه لینک تبلیغی و یا موردی که باعث ایجاد مشکلات فنی کامپیوتر شود، در آن نیست. اتفاقا من در این مورد خیلی حساس بوده ام و به همین خاطر قالب آن را خودم طراحی کرده ام تا از همه چیز آن مطمئن باشم. اما مورد سوم مانند دو مورد اول روشن نیست و محل تفسیر و برداشت های متفاوتی می تواند باشد. مروری بر پست های قبلی کردم. گفتم شاید به خاطر این پست باشد! اما دیدم که هر فرد بی سوادی هم که این مطلب را برایش بخوانند می فهمد که این طنز است و تبلیغ خشونت نیست. این پست هم صرفا یک گزارش است و من اصلا عمل خشونت آمیز آن خانم را (که احتمالا بی دلیل هم نبوده است) تایید نکرده ام. خشونت را تا توانسته ام محکوم کرده ام (نمونه ها: 1 و 2 و3 ). اما تبلیغ نژادپرستی دیگر وصله ای هست که اصلا به من نمی چسبد (نمونه ها: 1 ، 2 ، 3 ، 4 ).
آرشیو وبلاگ من فعال است. اگر کسی از خوانندگان مطلبی در تبلیغ خشونت یا نژادپرستی در آن دید حتما به من تذکر دهد چونکه بنده از مخالفان سرسخت نژادپرستی هستم و خشونت را هم تقبیح می کنم.
نه خانم! برای اینکه دیدگاه های حضرت محمد در جامعه پیاده شود، مانند پیامبر زندگی کنید! سوار شتر شوید، پیرمردها با دخترهای 9 ساله ازدواج کنند، هر کسی حق داشتن برده و کنیز داشته باشد، هرگاه مگسی در ظرف آب شما افتاد، آنرا در آب خیس کنید و ...
احتمالا از ترس همان سرِ سوزن است که اگر بخواهد عقب بنشیند، سر سوزن پشت سرش ممکن است به بد جایی فرو رود! احتمالا وی از بچگی خاطره بدی از سوزن دارد!
در مملكتي كه دولتش ميليارد ميليارد به مسجد جمكران كمك مالي مي كند و براي نوشتن نامه به امام زمان و انداختن در چاه و ... تبليغ مي كند نتيجه اش اين است كه يك خانم 30 ساله تحصيل كرده 120 هزار تومان پول به يك جن گير مي دهد و خودش را هم در اختيار وي مي گذارد تا بختش باز شود!
به اين ترتيب دو جناح اصولگراي كشور متهم به اشاعه فحشا شده اند. مشايي از جناح احمدي نژاد و مسئولين سايت ايرانيوز از جناح قاليباف!