ایران آزاد
ایران آزاد
مهمترین دلیلی که یک جامعه را استبدادپذیر می کند، آموزه های تربیتی ای است که بر فرهنگ یک جامعه غالب است. اینکه کودکان در  مواجهه با زورگویی و زیاده طلبی برخی افراد جامعه چه عکس العملی از خود نشان دهند به میزان زیادی تحت تاثیر فرهنگ غالب جامعه است و کودکان نیز تحت تاثیر محیط خانواده و جامعه و بویژه محیط های آموزشی که در آن رشد می کنند، هستند. طبیعتا نوع مواجهه کودکان با این زورگویی ها در شکل گیری شخصیت آنان در بزرگسالی هم نقش موثری دارد. اما مواجهه کودک با زورگویی به دو عامل اساسی بستگی دارد. نخست اینکه کودک در این مواجهه چه ابزاری برای دفاع از خود دارد و دوم اینکه پس از آنکه کودک در مقابل این زورگویی در وهله اول شکست خورد، برای احقاق حق خویش چه ابزاری در دسترس دارد.
قطعا این گفته مارکس که "دین افیون توده هاست" در همین راستا بوده است. در واقع مارکس و بسیاری دیگر از جامعه شناسان چپگرا بر این باورند که فردِ دیندار در مواجهه با شکست از صاحبان قدرت، مقداری از عقده های درونی خویش را با دعا بیرون می ریزد و هرچند که ظاهرا آرامتر می شود اما آن انرژی محبوسی که می تواند در مقابله با صاحبان قدرت و سرمایه به یک انفجار بیانجامد و آنها را نابود کند، بدینوسیله با دعا کردن و آرام شدنِ فرد، از بین می رود. از طرفی آموزه های دینی به فرد می گوید که خداوند بر همه چیز ناظر است و روز قیامت ظالم را مجازات می کند که این نیز خود به مثابه یک آرامبخش افیونی فرد را از مبارزه باز می دارد.
حال ببینیم که جامعه امروزی ایران در مقایسه با گذشته در چه بستری رشد کرده است و مواجهه جوانان امروزی با استبداد چگونه خواهد بود و آیا می توان امید داشت که در آینده صاحبان قدرت را مجبور به کنار گذاشتن خویِ استبدادی بکنند؟
نسل سالمند ایران در یک بستر فرهنگی مذهبی رشد کرده است و مذهب برای آنان همان نقش افیون را در مواجهه با استبداد داشته است که هر چند این نقش برای جوانان کمرنگ تر شده است اما متاسفانه کاهش این نقش چندان قابل ملاحظه نبوده است. نسل جوان هر چند که مانند آبا و اجداد خود مذهبی نیستند اما متاسفانه همچنان این نقش افیونی مذهب در بین آنها باقی مانده است. مسئله دیگری که ناامیدکننده است این است که نسل جوان خودمحورتر از نسلهای گذشته است و به قولی به فکر کشیدن گلیم خویش است و به منافع جمع کمتر توجه می کند و این خود باعث می شود که به راحتی توسط صاحبان قدرت کنترل پذیر شوند. از طرفی نسل جوان در مقایسه با نسل های گذشته به شدت از آرمان گرایی هم فاصله گرفته است که این نیز می تواند انسان را استبدادپذیرتر کند.
اما آنچه که امیدوارکننده است یکی این است که نسل جوان مانند گذشتگان کمتر به سرنوشت و "قسمت" معتقد است و نیز نسبت به گذشتگان بیشتر با نقش انقلابیگری مذهب در مقابله با ظلم (جنبه های مثبت مذهب) آشنا شده است. مسئله امیدوار کننده دیگر این است که نسل جوان بیش از گذشتگان با مبانی حقوق بشر آشنا شده است. در نهایت اینکه به مدد تکنولوژی ارتباطات و افزایش سطح سواد و معلومات توانایی های بیشتری در مبارزه با استبداد دارد.

لذا به نظر می رسد که صاحبان قدرت سیاسی در ایران، در راستای اشاعه استبداد، آب در هاون می کوبند. آنها باید بدانند که بخش وسیعی از طرفدارانشان مانند گذشتگان به آنها وفادار نیستند و اگر امروز مجیز آنها را می گویند فقط به دلیل برخورداری از منافع اقتصادی و اجتماعی بیشتر است و نه به دلیل اعتقاد راسخ به اعتقادات و پذیرفتن منش مستبدانه آنها، و لذا در بزنگاه تاریخی، آنگاه که این صاحبان قدرت به پشتیبانی طرفدارانشان نیاز دارند، آنها را تنها خواهند گذاشت. رهبران سیاسی جامعه باید بدانند که امروزه تنها راه حکومت کردن بر مردم، حکومت بر دلهای آنهاست که آن هم با استبداد امکان پذیر نیست.
جمعهء ساکت*
جمعهء متروک
جمعهء چون کوچه های کهنه، غم انگیز
جمعهء اندیشه های تنبل بیمار
جمعهء خمیازه های موذی کشدار
جمعهء بی انتظار
جمعهء تسلیم
خانهء خالی
خانهء دلگیر
...
خاطرات روزهای جمعه و دلگیر بودن عصرهای آن، برای بسیاری از مردم، از دوران کودکی تا بزرگسالی ادامه دارد. عذابِ اندیشیدن به کارهای عقب مانده و مشق های نوشته نشده مدرسه در دوران کودکی و رو به اتمام بودن تعطیلات و نزدیک شدن به صبح شنبه و صف مدرسه و ... با خاطره عصر جمعه در هم آمیخته شده است و به نوعی نسبت به عصر جمعه شرطی شده ایم. برای ما کودکان دهه چهل و پنجاه، شیرینی خاطرات روزهای جمعه خلاصه می شد در اذان ظهر جمعه موذن زاده و قصه ظهر جمعۀ رادیو و پس از آن برنامه کودکِ تلویزیون(که همراه بود با یکی از سریال های پینوکیو و یا سندباد و یا گالیور و ...) و پس از آن فیلم سینمایی و ... تا اینجای کار خوب بود اما پس از پایان فیلم سینمایی عذاب عصر جمعه شروع می شد تا پایان شب و حتی صبح شنبه!
خلاصه اینکه قسمتی از دلگیر بودن عصر جمعه ناشی از شرطی شدنمان با خاطراتِ پایانِ خوشی های یک روز تعطیل می باشد.
این دلگیر بودن عصر جمعه ها مدت زمانیست که با خواندن اخبار مربوط به خطبه های نماز های جمعه و دقایقی خندیدن و تفریح کمی برطرف می شود! ائمه جمعه امروزه موفق شده اند که این دلگیر بودن عصرهای جمعه را تا حدودی برطرف کنند!
قسمتی از بیانات لطیفه وارِ ائمه جمعه را در خطبه های امروز (هفدهم دیماه 95) در زیر بخوانید:

*شعر از فروغ فرخزاد