ایران آزاد
ایران آزاد
پس از کلمات " ایران آزاد " کلماتی که جستجوی آنها بیش از کلمات دیگر به این وبلاگ منتهی شده است کلماتی هستند که به نوعی به خامنه ای و خانواده وی مربوط می شوند، مانند " ننه خامنه ای " ، " مادر خامنه ای " ، " عکس مجتبی خامنه ای " و " کون خامنه ای " جالب تر از همه " ازاله خامنه ای " ،" خامنه ای لختش " و ...
و حتی جستجوی " ننه خامنه ای " یا " مادر خامنه ای " هم در قسمت جستجوی تصاویر گوگل به این لینک و این تصویر از این وبلاگ ( ایران آزاد ) می رسد! البته جستجوی ننه یا مادر خامنه ای یا ازاله خامنه ای و مواردی از این قبیل قطعا جنبه سرگرمی و تفریح دارد (و جای تاسف است که به دلیل عدم سرگرمی های جالب ، چنین چیزهایی باید به سرگرمی مردم ایران تبدیل شده باشد)، اما جستجوی کلماتی مانند مجتبی خامنه ای و مصطفی خامنه ای حاکی از این واقعیت است که مردم ایران شدیدا به خامنه ای و اهل بیت وی حساسیت دارند و مشتاق دانستن بیشتر در این موارد هستند؛ خصوصا با توجه به اینکه اطلاعاتی در مورد آنها به ندرت منتشر می شود.
از آنجا که این وبلاگ با این آرشیوی که دارد، و به مدد گوگل، نظر چنین جستجوگرانی را جلب می کند، قصد داشتم اطلاعاتی فراهم کنم که جستجوگران پس از رسیدن به این وبلاگ با دست خالی بر نگردند اما متاسفانه بنده هم هر چه جستجو کردم چیزِ قابل توجهی (البته به جز چند مورد که در اینجا می آورم) دستگیرم نشد! لذا از خوانندگان این وبلاگ می خواهم که اگر چیزی پیدا کردند و یا در دسترس دارند، (بویژه عکس اهل بیت خامنه ای) به اطلاع بنده برسانند و یا از طریق ایمیل به من برسانند که آن اطلاعات را در اختیار عموم خوانندگان " ایران آزاد " قرار دهم!
- این یک عکس نه چندان واضح از مجتبی خامنه ای
- و این هم یک عکس واضح از مصطفی خامنه ای
اما اگر شما جزو تفریح کنندگانی هستید که در جستجوی تصویری از کون خامنه ای در گوگل هستید، از اولین تصاویری که گوگل به شما نشان میدهد این تصویر و نیز این تصویر است!!!
___________
پ.ن. بخش عمده مراجعین به این وبلاگ ( ایران آزاد ) از طریق موتورهای جستجو (عمدتا از گوگل و یاهو)به این وبلاگ می رسند و بخش عمده ای از این جستجوگران هم از کلید واژه " ایران آزاد " ( " ایران آزاد " در یاهو) استفاده می کنند.
جناب مهدوی کنی در واکنش به شخصیت های نظام افاضه فرموده است: « مردم به نان و آب نياز دارند نه به فحش و ناسزا .» بیچاره ما مردم ایران که بی شخصیت هایی مانند تو و خامنه ای و احمدی نژاد و لاریجانی و ... شخصیت های ملی مان شده اند!
مگر مردم ایران انسان نیستند و یا شخصیت ندارند که حتی پس از تحمل آن مصیبت ها باید توسط شخصیت(!) هایی مانند لاریجانی به لجن کشیده شوند؟! آیا شخصیتی(!) مانند لاریجانی می فهمد اینکه انسان به جایی برسد که تصمیم به خودسوزی بگیرد یعنی چه که اینگونه بی محابا یک انسان را متهم می کند؟! آیا می فهمد که آن شخص هم می توانست مانند تو و امثال تو دست به دزدی بزند و مال مردم را بالا بکشد و خون آنها را به شیشه کند و در نهایت هم در اوج دنائت و پستی آنها را متهم کند؟!
من هر چه فکر می کنم انگیزه دانشجویان را از مخالفت با دفن شهیدان در دانشگاه نمی فهمم! آن جوانی که جانش را برکف نهاده و برای دفاع از کشور و مردمش به جنگ رفته و شهید شده آیا سزاوار تکریم نیست؟! چرا این دانشجویان امروزی این موضوع بدیهی را درک نمی کنند که آن بسیجی که جانش را بر کف نهاده بود مانند بسیجی امروزی برای پست و مقام و مال و منال بسیجی نشده بود! (که البته به هیچ عقل سالمی جور نمی آید که یک انسان برای پست و مقام و سهمیه دانشگاه جانش را به خطر بیندازد). می گویند که از آنها برای حفظ حکومت بهره برداری سیاسی کرده اند، به فرض که چنین باشد، آن جوان جان بر کف چه تقصیری داشته است؟! می گویند آنها جنگ طلب بوده اند! شاید هنوز برخی به یاد داشته باشند که می گفتند از رحم جسد یک دختر ایرانی در مناطق جنگی که مورد تجاوز سربازان عراقی قرار گرفته بود چندین کیلو ... بیرون آورده اند! اگر شما هم می شنیدی می توانستی بی تفاوت باشی؟! شاید دروغ می گفتند اما آن جوان ساده دلی که چنین دروغی در قاموسش معنایی نداشت و آن را باور می کرد چه تقصیری داشت؟! می گویند دانشگاه را می خواهند تبدیل به گورستان کنند! چرا گورستان؟! اتفاقا این اوج معنای زندگیست که یاد و خاطره آن دلیرمردان را، که زندگی را برای همنوعان خود با سرافرازی خواستند، زنده نگه داریم. می گویند از نام بسیجی سوء استفاده می شود! چرا ما گذاشته ایم که چنین سوء استفاده ای بشود؟! اگر شعار نمی دادیم "توپ، تانک، بسیجی، دیگر اثر ندارد" و بیش از حکومت بسیجیان و بازماندگان جنگ را تکریم می کردیم مگر حکومت جرات داشت چنین سوء استفاده ای بکند؟! این حربه ای بود که خود ما بدست حکومت داده ایم. می گویند در آلمان و فرانسه چنین می کنند و چنان می کنند و شهدایشان را به دانشگاه ها نبرده اند و ... این چه منطقیست که چون آنها نکرده اند ما هم نکنیم و اگر آنها کرده بودند ما هم بکنیم؟! شما که شعار استقلال می دادی کجای این منطق با استقلال فکری یک انسان بالغ جور در می آید؟ (جناب دکتر ملکی! من برای شما احترام قائلم اما از شما می خواهم که کمی سنجیده تر حرف بزنید و اگر به دلیل کهولت و ... در جریان مسائل جاری جامعه نیستید، حداقل کمتر مصاحبه بفرمائید!)
ای جوان دانشجو! آن بسیجیانی که جانشان را برکف نهاده بودند امروز گوشه زندان افتاده اند و یا در بهترین حالت به کنج عزلت خزیده اند و گاه به دلیل عدم توانایی در تامین مخارج زندگی و دارو و درمانشان دست به خودسوزی می زنند! بسیجی و آنهایی که شهید شده اند از قماش اینهایی نیستند که امروز بر بزرگترین بنگاههای اقتصادی و صنعتی کشور دست انداخته اند و خون کارگران بیچاره را به شیشه می کنند! تو اگر احساس دلاوری و شجاعت می کنی خودمحوری های خامنه ای را به نقد بکش! کمی به هموطنانی بیندیش که در فقر فلاکت می سوزند! به آن همکلاسی ات بیندیش که چرا خود را در دانشگاه آتش زد؟! از رئیس و نماینده مجلست بخواه که در اوج دنائت و پستی ، برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت، یک قربانی این حکومت را به اعتیاد و ... متهم نکند!
بار دیگر اصلاح طلبان همچون گذشته آسمان و ریسمان به هم بافته اند تا انتقادی کرده باشند! سایت خبری جمهوریت تیتر زده است که «از ١٠٠٠، نهصد و نود شدیم» و جالب اینکه بسیاری سایت های دیگر هم به این گزارش استناد کرده اند!
اولا: این تیتر با محتوای مقاله همخوانی ندارد و چنین به ذهن متبادر می کند که از بین هزار دانشگاه که مورد بررسی قرار گرفته اند ما حائز رتبه ٩٩٠ شده ایم! در صورتیکه اگر به منبع مورد اشاره رجوع شود مشاهده می شود که ٤٠٠٠ دانشگاه برتر اعلام شده اند و این بدان معناست که حداقل ٤٠٠٠ دانشگاه مورد بررسی قرار گرفته است که این مغایر با تیتر سایت جمهوریت است.
دوما: در خبر جمهوریت آمده است که: «سايت وبومتريكس كه كيفيت توليدات علمي الكترونيكي و سايت دانشگاه‌ها را ملاك خود قرار داده است،...» در صورتیکه در بخش متدولوژی این سایت تحت عنوان اهداف این رتبه بندی آمده است که «Assessment of higher education (processes, and outputs) in the Web...» یعنی ارزیابی تحصیلات عالی (پروسه و خروجی ها) در وب... و در ادامه نوشته است که حجم و کیفیت صفحات وب دانشگاه ها ملاک ارزیابی بوده است نه آنگونه که سایت جمهوریت نوشته است کیفیت تولیدات علمی الكترونيكي! به عنوان مثال اگر یک دانشگاه فقط از طریق آنلاین کلاس برگزار کند و دانشجویان به جای حضور در کلاس درس از طریق صفحات وب مطالب درسی را دنبال کنند، حتی اگر آن دانشگاه در تولید علم (مثلا اختراع و اکتشاف و مقالات برجسته علمی) نقشی نداشته باشد، صرفا به خاطر حجم بالای صفحات وب اش رتبه بالایی احراز می کند! صفحات زیاد وب دانشگاه که ممکن است اصلا حاوی مطالب علمی هم نباشند و یا در افزایش یادگیری دانشجو نقشی نداشته باشند و یا حداکثر اینکه جایگزینی برای کلاس های درس باشند هم می تواند رتبه یک دانشگاه را در این سیستم رتبه بندی افزایش دهد! مثلا دانشگاه پیام نور در این رتبه بندی در رتبه ٢٩٧٨ و بالاتر از بسیاری از دانشگاه های ایران مانند شهید بهشتی و تبریز و ... قرار گرفته است!
سوما: این رتبه بندی وبومتریک اصولا بعنوان یک ملاک کلی در هیچ جای دنیا پذیرفته شده نیست و تنها شاید بعنوان یک پارامتر از چندین پارامتر در توانایی بخش اطلاع رسانی و کتابخانه ای یک دانشگاه مطرح شود. بعنوان مثال در این رتبه بندی دانشگاه کارولینسکای سوئد در رتبه ۵٠۵ و دانشگاه ملک سعود عربستان در رتبه ٢٩٢ جهانی و ٢٤ آسیا و در راس دانشگاه های جهان عرب قرار می گیرد! و یا نکته جالبتر اینکه مثلا عربستان سعودی در رتبه ٣۵ و بالاتر از کشورهایی مانند هند و لهستان قرار گرفته است و یا کشور روسیه (با آن سابقه علمی که هنوز هم در بسیاری رشته ها مانند هوا و فضا در سطح جهان پیشتاز می باشد) در رتبه ٢٧ و بعد از کشورهایی مانند برزیل و مکزیک قرار گرفته است!
چهارما: اصلاح طلبان می خواهند با این گزارش مغرضانه چه چیزی را ثابت کنند؟ مگر ضعف یا قوت ایران در علوم به احمدی نژاد و یا حتی وزیر علوم وی مرتبط است؟ اگر فردا ایران به یک موفقیت علمی دست یافت جناب زاهدی بعنوان وزیر علوم حق دارد که آن را مرهون تلاشهای خود و دولت احمدی نژاد بداند؟ مگر این دولت نقطه ضعف کم دارد که شما این مسایل را دستاویز قرار می دهید تا انتقاد کرده باشید؟ شما اگر واقعا مرد عمل هستید آن مرد بیچاره ای را که جلوی مجلس خود را آتش زد پشتیبانی کنید تا بر علیه لاریجانی و بروجردی که وی را معتاد خواند بودند اعاده حیثیت کند! و از آنها بخواهید که مگر معتادان انسان نیستند؟ از خامنه ای بخواهید که چرا با این همه فقیر در ایران که تنها راهشان خودکشیست، میلیونها دلار به کسانی کمک می کند که معلوم نیست این پول ها را کجا خرج می کنند و با این پولها چه آدم ها که به کشتن داده نمی شوند؟
اصلاح طلبان قبل از هر چیز باید صداقت (نداشته) شان را اثبات کنند. آنها که در مجلس ششم تنها زمانی صدای اعتراضشان بلند شد و تحصن کردند که خودشان را برای دور بعد رد صلاحیت کردند!
میزان فعالیت های افراد یک جامعه در ویکی پدیا را می توان به عنوان یک شاخصه آن جامعه در تمایل افراد آن در به اشتراک گذاشتن دانسته هایشان تلقی کرد. آیا ما فارسی زبان ها، در مقایسه با دیگر جوامع، چقدر تمایل داریم که دانسته هایمان را به اشتراک بگذاریم؟
با نگاهی به صفحه اول ویکی پدیا مشاهده می کنیم که ویکی پدیای لهستانی با ۵٢ میلیون لهستانی زبان دارای ۵٨٠٣٧٧ مقاله، ویکی پدیای فنلاندی با ٦ میلیون فنلاندی زبان دارای ١٩٤٢۵٩ مقاله، ویکی پدیای سوئدی با ٩ تا ١٠ میلیون سوئدی زبان دارای ٣٠٦٧٩٣ مقاله، ویکی پدیای چکی با ١٢ میلیون چک زبان دارای ١١٩٦۵۵ مقاله ، ویکی پدیای دانمارکی با ٦ میلیون دانمارکی زبان دارای ١٠٣٢۵٧ مقاله ، ویکی پدیای اسلواکی با ٦ میلیون اسلواکی زبان دارای ١٠۵٤١٦ مقاله و ...هستند و در مقایسه اگر به ویکی پدیای فارسی مراجعه کنیم می بینیم که با وجود بیش از ۵٦ میلیون فارسی زبان تنها ۵۵٨٤٢ مقاله دارد! و این یعنی به عنوان مثال لهستانی ها بیش از ١١ برابرفارسی زبانان ، فنلاندی ها بیش از ٣٢ برابر و... در نوشتن در ویکی پدیا فعالند!
چه دلایل و بهانه هایی برای این کوتاهی ایرانیان می توان ذکر کرد؟ شاید بتوان گفت عدم دسترسی ایرانیان به اینترنت (در مقایسه با فنلاندی ها و سوئدی ها و ...) یک دلیل باشد. البته این شاید تا حدی پذیرفتنی باشد و با وجود دسترسی گسترده تر ایرانیان به اینترنت قطعا این آمار بالاتر می رود اما اگرمنصفانه قضاوت کنیم کار در ویکی پدیا به اینترنت پرسرعت نیاز ندارد و دسترسی ایرانیان به اینترنت (سوای از کیفیت و سرعت آن) در مقایسه با فنلاندیها قطعا ١ به ٣٢ نیست! نکته دیگر اینکه فرضا اگر آمار جستجوی کلیدواژه های مربوط به سـکس را مقایسه کنیم خواهیم دید که این آمار در ایران به مراتب بیش از فنلاند است! پس این بهانه پذیرفتنی نیست!
دلیل دیگر شاید گرفتاریها و مشکلات اقتصادی ایران باشد که به مردم فرصت چنین فعالیتی را نمی دهد اما این دلیل هم اگر چه در نگاه اول معقول به نظر آید اما تاثیر آن قابل توجه نیست. چرا که به عنوان مثال میزان توجه به مُد ، آرایش ، تماشای مسابقات فوتبال ، پی گیری نتایج بوندس لیگا(!)و... (به عنوان پارامترهایی در سنجش پرداختن مردم به مسائلی که نیاز اولیه محسوب نمی شوند) در ایران بیش از کشورهایی مانند فنلاند است! از طرفی کشورهایی مانند اسلواکی و لهستان هم دارای وضعیت اقتصادی خوبی نیستند!
دلیل دیگر هم شاید درصد کمتر افراد باسواد در ایران باشد که البته آن هم حداکثر باید تاثیر چند درصدی داشته باشد نه چندصد یا چندهزاردرصدی!
لذا به نظر نگارنده این تفاوت معنادار آماری واقعا بیانگر ویژگیهای متمایز ما ایرانی هاست. این ویژگی شاید مربوط به فردگرایی و عدم تمایل به فعالیت های گروهی و خود محور بینی در ایران باشد. متاسفانه ما فقط در پی آنیم که به قول معروف خر خودمان را و آن هم فقط در لحظه حاضر از پُل بگذرانیم! مرتب شعار می دهیم که بنی آدم اعضای یکدیگرند اما آیا چقدر برای حل مشکلات همنوعان مان تلاش می کنیم؟! دگران کاشتند و ما خوردیم، ما چقدر کاشته ایم تا دگران بخورند؟ آیا هیچ گاه فکر کرده ایم که اگر امروز یک ویکی پدیای کامل تری داشتیم خود و فرزندان و هم میهنان مان و همه ایرانیان چقدر در دسترسی آزاد به اطلاعات راحت تر بودیم؟!
زمانی که به سایت بالاترین رجوع کردم و با آن صفحه کذایی مواجه شدم ، نخستین چیزی که به ذهنم رسید این بود که مدیران سایت بالاترین در نگهداری دامین خود قصور کرده اند. بنده شخصا تا کنون در ارتباط با خریداری دامین تجربه ای نداشته ام اما سایت های مختلفی را دیده بودم که بلافاصله پس از غیرفعال شدن، با انواع آگهی ها پر شده اند. به عبارتی مشتریان این دامین ها مراجعه کنندگان بالقوه ای برای صاحب بعدی این دامین ها هستند و بدین لحاظ به نظر می رسد که این دامین ها پس از غیرفعال شدن بهای بالایی دارند. نمونه آن سایت خبری رویداد بود! البته صفحه بالاترین به این صورت در نیامده بود اما در نگاه نخست چنین چیزی را القا می کرد. پس از مراجعه به اخبار در سایت ها و وبلاگ های مختلف دیدم که همه خبر از هک شدن بابرنامه بالاترین توسط هکرهای ناشناس می دهند و حتی از قرار معلوم يکي از مديران بالاترين هم با تائید هک شدن بالاترین، در ‏‏"فرندفيد" به کابران بالاترين اعلام کرد که حمله هکرها به بالاترين کاملا برنامه ريزي شده بوده است‏. حتی جناب ابراهیم نبوی در مرثیه جانگدازی (البته این بار نه طنز) که برای بالاترین نوشته، فرموده است: "... هر کمکی اعم از مالی، ارتباطی، حقوقی، سیاسی، رسانه ای و هر کاری بشه کرد من با تمام نیرو در خدمت بچه های بالاترین هستم...". اما طنز این ماجرا را می توانید در خبرگزاری فارس ببینید که این ماجرا را به هکرهای طرفدار غزه منتسب کرده است و بالاترین را متهم به تحت حمايت جريانات غربي بودن!!! به هر حال بنده هنوز فلسفه این هک شدن را متوجه نمی شوم و انگیزه هکر، نشانه های منطقی دال بر هک شدنِ، و ... برایم نامعلوم است (مگر آنکه معنی hack را همان معنی قدیمی مندرج در دیکشنری آریانپور بدانیم!!!)
بنده ایده بالاترین را تحسین می کنم و معتقدم که حتی اگر آن را کپی ایرانی دیگ (digg) بدانیم، ارزشمند است که می تواند دریچه ای برای گردش آزاد اطلاعات در ایران باشد. حتی برخی از کپی کاری ها و معادل ساختن ها در ایران می تواند ارزشمند و مفید باشد که بالاترین را از آن دسته می دانم؛ اما مدیران بالاترین را مدیرانی قوی نمی دانم. مدیران بالاترین نشان داده اند که در بسیاری موارد عملکردی انفعالی داشته اند. آن ها پس از راه اندازی این سایت ، در پیشرفت آن و رفع نقایصش خلاقیت چندانی به خرج ندادند (شاید به جز مورد اخیر قطعی آن!). بعنوان یک مثال از دهها مورد این که آن زمانی که برای جلوگیری از تقلب ، تصمیم گرفتند از ثبت نام عضو جدید خودداری کنند، بزرگترین اشتباه را مرتکب شدند. بنده هنوز هم نمی فهمم چگونه برای یک سایت نوپا و بلندپرواز چنین تصمیمی قابل توجیه است. در مجموع اعتقاد بنده این است که این سایت دارای آینده روشنیست و این قطع شدنِ چندروزه آن نشان داد که مریدانی پروپاقرص و جان و مال بر کف دارد که قطعا با هرگونه کمک اعم از مالی، ارتباطی، حقوقی، سیاسی، رسانه ای و... و با تمام نیرو، نقایص ، کمبودها و مشکلات بالاترین را در آینده رفع خواهند کرد! راستی یک آلترناتیو دیگر هم برای این قطعی بالاترین می توان تصور کرد که امیدوارم چنین نباشد! آیا این قطعی تنها یک تاکتیک برای شناسایی چنین مریدانی نبوده است؟!
بررسی آرایش انتخاباتی ریاست جمهوری دهم ایران نیاز به در نظر گرفتن زمینه های جامعه و اهرم های قدرت در ایران است. در این پست (و احتمالا در پست های آینده) یک بررسی اولیه از این زمینه ها را مرور خواهیم کرد.
مسلما خامنه ای با استفاده از ابزارهای اطلاعاتی که در دسترس دارد(وزارت اطلاعات و مامورانی نامحسوس در مراکز مختلف و حتی در بطن جامعه) از پتانسیل هر کدام از کاندیداهای بالقوۀ این انتخابات برای انتخاب شدن، آگاهی کامل دارد و به محض اینکه اطلاع حاصل کند که کاندیدای خاصی که مطلوب وی نیست(یا حداقل انتظارات وی را برآورده نمی کند) دارای پتانسیل کافی برای انتخاب شدن می باشد، با ابزارهای نظارتی (مانند شورای نگهبان) وی را بی درنگ حذف خواهد کرد. لذا نخستین موضوع که در ارتباط با آرایش انتخابات ریاست جمهوری دهم باید مورد بررسی قرار گیرد، نظرات خامنه ای و گزینه مطلوب وی می باشد.
گزینه خامنه ای ترجیحا باید دارای ویژگی هایی زیرباشد :
١- ترجیحا باید از نسل اول انقلاب یا اقلا از شخصیت های طراز اول انقلاب که قبلا در ردیف وی و یا همچون هاشمی در موقعیتی بالاتر از وی قرار داشته اند، نباشد. قطعا خامنه ای پس از ٢٠ سال رهبری امروز نمی پسندد که با کسی بحث و جدل کند و ترجیح می دهد که رییس جمهور همان تدارکاتچی باشد که این ویژگی از کسانی همچون هاشمی و خاتمی و موسوی کمتر بر می آید تا امثال احمدی نژاد و رحیم صفوی و ...
٢- ترجیحا نظامی و یا حداقل دارای همان روحیه و خصوصیات شخصیتی باشد که فرمان مافوق را بی چون و چرا بپذیرد.
٣ - در تخریب چهره های هم تراز خامنه ای همچون هاشمی و ناطق و ... بویژه افراد نسبتا محبوبی مانند خاتمی که مدعی عرصه سیاست هم هستند، بسیار کوشا باشد.
٤ - باید در گل آلود کردن آب و ایجاد تفرقه در بین چهره وگروه های سیاسی تراز اول کشور بکوشد تا خامنه ای همچنان بعنوان ستاره ای بی بدیل در آسمان سیاست ایران بدرخشد!
۵ - گاهی بر خلاف نظر مراجع بزرگ قم اقدامی انجام دهد ویا مطلبی بیان کند تا جنجالی ایجاد شود و با پادرمیانی خامنه ای این موضوع به علمای عظام(!) القا شود که وی نقش مهمی در رهبری نظام جمهوری اسلامی در صراط مستقیم تشیع دارد و اگر درایت و قاطعیت وی نباشد، حکومتی ها علمای عظام (!) را خواهند بلعید! بدین ترتیب علمای عظام هم با نفوذی که در خبرگان دارند حداکثر تلاش خود را در تقویت موقعیت و قاطعیت رهبر معظم(!) بکار خواهند برد!
٦ - وی باید حتی المقدور شخصیت جدیدی باشد و بر علیه دولت های گذشته شعارهای تندی به ویژه در راستای متهم کردن آنها به ایجاد مافیا و فساد مالی بدهد تا با انتخاب وی به مقام ریاست جمهوری ، مردم تا حدودی عقده های انباشته شده شان تخلیه شود و توجه شان از شخص اول مملکت منحرف شود. این ویژگی خامنه ای را می توان با اقدام شاه در سال های پایانی حکومتش در راستای تعویض پی در پی نخست وزیران مقایسه کرد که البته جواب مطلوبی نداد!
٧ - از روسای دولت های گذشته نباشد، چرا که رجعت به گذشته گواهی بر اعتراف خامنه ای به شکست دولت اخیر مورد حمایت وی می باشد و القا کننده این موضوع است که خامنه ای هم قبول کرده است که حمایتش ار احمدی نژاد بی مورد بوده است و حتی دولت های قبل از وی عملکرد بهتری داشته اند.
٨ - نظر به شخصیت کینه توز خامنه ای ، رییس جمهور آینده مطلقا نباید کسی باشد که قبلا رودرروی خامنه ای ایستاده باشد و یا حتی کوچکترین نافرمانی در مقابل وی انجام داده یا از وی انتقادی کرده باشد...
٩ - در نهایت اینکه با توجه به شرایط بسیار سخت اقتصادی که در پیش روی کشور هست، وی بهتر است از حداقل توانایی برای سروسامان دادن به شرایط در هم گسیخته اقتصادی هم برخوردار باشد.
نظر به موارد فوق ، در نگاه اول شخصیت هایی مانند عبدالله نوری و مصطفی معین و ... از صحنه رقابت خودبخود حذف خواهند بود. بنا به بندهای دوم هفتم و هشتم ، قطعا موسوی و حتی خاتمی هم مطلوب خامنه ای نیستند.
تجربه نشان داده است که هیچ شخصیت مهمی پس از یک بار شکست در انتخابات ریاست جمهوری به شخصیت سوخته ای مبدل خواهد شد؛ افول قدرت هاشمی پس از انتخابات ریاست جمهوری نهم (حتی با داشتن سابقه ای بالاتر از خامنه ای در زمان خمینی) گواهی بر این مدعاست و اگر در مرحله قبل ولایتی به این ریسک دست نزد به این دلیل بود که خود را به شخصیت سوخته ای مبدل نسازد. لذا کاندیدا شدن قالیباف هم در این مرحله چندان جدی نخواهد بود و لذا خامنه ای روی وی حسابی باز نخواهد کرد(هر چند که ممکن است حایز اکثر ویژگی های مورد نظر خامنه ای باشد). به همین دلیل و نیزعدم احراز ویژگیهای مذکور، ناطق نوری هم کاندیدا نخواهد بود. کروبی هم علیرغم داشتن برخی شرایط و ویژگی های مذکور، حایز برخی از ویژگی های دیگر نمی باشد و طبعا گزینه مطلوب خامنه ای نیست اما در شرایطی که خامنه ای ناچار به پذیرفتن اصلاح طلبان شود ، کروبی مطلوب ترین گزینه از نظر خامنه ای در بین اصلاح طلبان خواهد بود.
بنا بر این بهترین گزینه ها از نظر خامنه ای همان احمدی نژاد و یا چهره ای جدید مانند رحیم صفوی می باشد که هر کدام از نظر خامنه ای دارای برتری هایی می باشند. احمدی نژاد به لحاظ در اختیار داشتن مناصب و موقعیت ها دارای توان بیشتری در جهت دادن آرا و رقابت با اصلاح طلبان(به ویژه به طرق نامشروع و تقلب آمیز) دارد و به خوبی نشان داده است تمامی ویژگی های مورد نظر خامنه ای را دارا می باشدهرچند که به علت عملکرد افتضاحش پتانسیل خوبی برای رای آوردن ندارد. اما از طرفی مطرح کردن شخصیت جدیدی مانند رحیم صفوی هم می تواند سریع تر به تخلیه روانی جامعه که امروز به حد بحرانی رسیده است کمک کند و از این که پیکان توجه مردم به سوی خامنه ای نشانه رود جلوگیری کند.
در نهایت این که نظر خامنه ای هم بطور قطع تعیین کننده نیست و وی در انتخاب و تعیین رییس جمهور کاملا آزاد نیست و ممکن است تا حدودی مجبور به تن دادن به نظر دیگر صاحبان قدرت و حتی اصلاح طلبان بشود. این که اصلاح طلبان گاه گاهی موسوی را (که شاید با توجه به کینه هایی که خامنه ای در گذشته از وی دارد، بدترین گزینه از نظر خامنه ای باشد) علم می کنند صرفا لولویی برای تهدید خامنه ای است که حضور اصلاح طلبان را در صحنه سیاست ایران بپذیرد و گرنه موسوی خود می داند که با حضورش در تصمیم گیری ها آزاد نخواهد بود و قادر به تغییرات اساسی نمی باشد و صرفا جنگ اعصاب ناشی از رودررویی و تخلیه عقده های خامنه ای را شاهد خواهد بود.