ایران آزاد
ایران آزاد
آقای عارف فرموده است: «اگر کسی در زمینه اجماع پیشقدم شود، من نفرِ دوم خواهم بود.»!
منظور ایشان احتمالا این است که اگر کسی به نفع کاندیدای دیگری بخواهد کنار برود، من قبول می کنم که آن کاندیدا باشم و به نفع من کنار رود!
خواننده دقت کند که «الف» اجماع را نادیده نگیرد!
علم الهدی، امام جمعه مشهد و از نوچگان و بزغاله هایِ مقام «ولایت قبیح» از قول آغایش فرمایش کرده است که «احراز و تشخیص صلاحیت چیزی نیست که بنده بخواهم دستور بدهم...»!!!
چطور ایشون هشت سال قبل در موردِ احراز و تشخیص صلاحیتِ معین و مهرعلیزاده دستور و حکمِ حکومتی دادند اما امروز آن «چیز» ، «چیز بودنش» را از دست داده است!!!

واقعا که این مقامِ دزد و قباحت مشاعرش را هم از دست داده است.
انفعالِ مردم ایران وقاحتِ «ولی وقیح»  را به حدی رسانده است که نوچگانش به فرمانِ وی، پس از تقلب آنچنانی در رای مردم، کاندیدایی را که پتانسیل رای بالایی دارد به بهانه های واهی رد صلاحیت میکنند، و انگار که اصلا مسئله مهمی رخ نداده است!!! فراتر از آن،  امام جمعه موقت تهران در نماز جمعه می گوید: « بر اساس فرمایشات رهبری، کسانی که مسئولیت می‌پذیرند، چه رییس‌جمهور، چه وزرا، مدیران کل و همه کسانی که در رأس هستند، اول باید مطیع رهبر باشند و این از همه مهمتر است. مردم سعی کنند در معیارهایی که در نظر می‌گیرند به کسی که نمره‌اش در ولایت بالاتر است توجه کنند» 

پررویی و وقاحت را به حد اعلا به نمایش گذاشته اند. واقعا که ما ایرانی ها ادعایمان گوش فلک را پر کرده است و خود را نژادِ برترِ روی زمین می دانیم و از طرفی هم اجازه می دهیم که چنین «انسان نمایی» بر ما حکومت کند و چنین اراجیفی را علنا به زبان بیاورد!

اگر پس از انتخابات 88 ایستادگیِ بیشتر و فعالانه تری در مقابل حکومت از خود نشان می دادیم و به خامنه ای و عواملش نشان می دادیم که این رویه برایشان هزینه دارد، امروز به خودشان اجازه نمی دادند که به راحتی خواسته مردم را نادیده بگیرند. چرا اینقدر منفعل هستیم؟ درست است که ما در مقابل قدرت نظامی حکومت دستمان خالیست اما دهها میلیون ذهن خلاق و مبتکر و با انگیزه داریم که می توانند فکر کنند و راهکار های کم هزینه و موثر برای مقابله با حکومت را پیدا کنند. ده ها میلیون  ذهنِ خلاق و با انگیزه، سرمایۀ کوچکی نیست و از این بابت در مقابل حکومت بسیار تواناتریم. امروز ایجادِ تحرک، امید و انگیزۀ بیشتر در مردم می تواند این گره کور را بگشاید و یک جنبشی فراگیر بر علیه این حکومت فاسد و ستمگر ایجاد کند.
 اگر چه قابلیت ها و توانایی های مردم در مقابل حکومت و فرصت های مبارزه با آن زیاد هستند اما همانندِ برتری های نظامی و اقتصادی و ... چندان ملموس نیستند لذا شناخت آنها و نحوۀ استفاده از آنها اهمیت ویژه ای دارد و از آن مهم تر اینکه بایستی کوچکترین فرصت و موقعیت را هم شناخت و آن را از دست نداد. فرصت ها و موقعیت های کم اثر وقتی که با هم جمع شوند قابلیت آنها از توانایی نظامی حکومت، بسیار قوی تر خواهد بود.

*  گام نخست بالا بردن شناختِ مردم و اپوزیسیون از نقاط قوت و ضعفِ نظام است. بایستی نقاط ضعف و به قول معروف چشمِ اسفندیارِ نظام خامنه ای را شناسایی و به مردم معرفی کرد. خامنه ای از انتقاد و اپوزیسیون بازیِ جمعی روشنفکر هراسی ندارد. باید انتقاد و مخالفت و اقدام عملیِ فراگیر (نه الزاما خشونت بار) را به میان توده مردم بُرد.
 *  قابلیت های قانونی را نیز باید شناخت و از آن بهره جُست. مجلس خبرگان را (که قانونا اختیار به چالش کشیدن خامنه ای را دارد) نباید با یک برچسبِ "مزدور بودن و دست نشانده بودن" فراموش کرد. همه انسان ها، حتی مزدوران، قابلیت تغییر دارند. بایستی انگیزه های دفاع آنها از خامنه ای را شناخت و در جهت خنثی کردن آنها تلاش کرد.
*  قدرت مراجع مذهبی را نیز بایستی در نظر داشت و آگاه سازی آنها را بایستی مورد توجه قرار داد. این حکومت ترسی که  از مراجع منتقدی مانند مرحوم منتظری و صانعی و بیات و ... دارد از منتقدینِ لائیک ندارد. اعتقاداتِ مذهبی تودۀ مردم، پشتوانۀ نسبتا قدرتمندی برای این نظام است که باید آن را خلع سلاح کرد.  در این راستا باید عملکردهای دین ستیزانه و غیر مذهبی حکومت ( که البته کم هم نیستند) شناسایی شوند و با ادبیاتِ خودِ مراجع به آنها اطلاع رسانی کرد.
*  هزینۀ پشتیبانی مزدوران نظامی و انتظامی از حکومت را بایستی برای آنها افزایش داد و در مقابل باید به آنها نشان داد که اگر به آغوشِ ملت باز گردند، مردم آنها را خواهند بخشید.
*  اصلاح طلبان و خاتمی و هاشمی ... بایستی بهانۀ "حفظِ نظام" را کنار بگذارند و وارد مبارزه ای فعال بشوند. آقای هاشمی که اخیرا اقرار کرده است که با این رویه، وضعیت حتی نسبت به قبل از انقلاب هم بدتر شده است، دیگر نباید دغدغه اش حفظ چنین نظامی باشد؛ چرا که در این صورت قبل از انقلاب هم نبایست مبارزه می کرد.
*  کاندیداهای دیگر اصلاح طلب باید انصراف دهند. شرکت آنها در چنین انتخاباتی هیچ فایده ای ندارد. نظامی که سابقۀ تقلب 88 را دارد و هاشمی را رد صلاحیت می کند و ... ، به امثال عارف اجازۀ هیچ کاری نمی دهد. انصراف کاندیداهای دیگر حداقل فایده اش این است که هزینه چنین رویه ای را برای خامنه ای و عمالش بالا می برد.
 *  تحریمِ منفعلانۀ انتخابات سمِ مهلکی برای جنبش است. خامنه ای دغدغۀ مشارکتِ کمِ مردم در انتخابات را ندارد و اگر هم داشته باشد "رای سازی و بالا نشان دادن آمار" برای وی و عمالش از "تغییرِ آرا و تقلب" راحت تر است و با تجربۀ تقلب 88 باید دانست که تحریم منفعلانه ابزارِ موثری نیست. البته در این زمینه باید بحث گستره ای بشود اما مثلا شرکت در انتخابات و رای باطله دادن به هاشمی (حتی اگر متقلبان آرای باطله هاشمی را تغییر دهند و به نفع خود ضبط کنند) از تحریمِ منفعلانه موثرتر است.

همۀ راهکارهای فوق با ایجاد همدلی در همۀ گروه ها و اقشار مختلفِ مردم، اعم از سیاسی و غیر سیاسی، دست یافتنیست. در ا ین مرحله همۀ گروه ها باید از خود انعطاف و صبر نشان دهند. این لازمۀ ایجادِ یک دموکراسی پایدار است. اگر نتوانیم این مرحله را با صبر، حوصله، مسامحه و همدلی پشت سر بگذاریم، حتی در صورتِ سقوطِ نظام فاسدِ خامنه ای هم گُذر از مرحلۀ بعد و رسیدن به یک دموکراسی پایدار عملی نیست.


اگر آغا فکر می کند که با دخالت در مسئله تائید صلاحیت ها (مشابه هشت سال قبل برای معین) می تواند محبوبیتی کسب کند، سخت در اشتباه است. دخالت وی در تائید صلاحیت ها به نفع هاشمی، فقط و فقط حمل بر ناتوانی آغا خواهد شد و بس! 
اگر فکر می کند آنقدر قدرتش تثبیت شده است که می تواند یکه تازی هایش را ادامه دهد و با له کردن هاشمی به کارش ادامه دهد نیز سخت در اشتباه است. هیچکس مانند امثال هاشمی نمی تواند با وی کنار بیاید. لااقل تجربه احمدی نژاد بایستی برایش درس عبرتی می بود.
درافتادن با موسوی و کروبی، بی بصیرت ها را برای  خاص و عام  شناساند و امروز همه مردم و حتی بسیاری از مراجع نیز خودِ آغا را بی بصیرت می دانند.
اگر فکر می کند که با پشتوانه دلارهای نفتی نیازی به همراهی هاشمی و مراجع و همراهان سنتی دیگر ندارد و به تنهایی می تواند حکومت کند، باز هم بسیار در اشتباه است. امثال احمدی نژاد و مرتضوی و زنجانی و ... بایستی به وی ثابت کرده باشند که اینها به جز پول و قدرت و ... چیزی نمی شناسند و آنچنان که وی می پنداشت همراهان وفاداری نبوده و نیستند. 
معلوم نیست منظورِ آغا  از حماسه سیاسی و اقتصادی چیست. آیا حماسه اقتصادی نیز اینگونه شروع می شود؟ واقعا خدا باید به داد این ملت بدبخت و بیچاره برسد.
شاید هم این حماقت های آغا شوکی به این ملت فلک زده و بدبخت وارد کند تا از این خواب گران بیدار شوند، برخیزند و دودمان این مرتیکۀ الدنگ را برای همیشه در هم پیچند. به امید آن روز! 
جناب سید احمد خاتمی ، امام جمعه تهران امروز سخنان نغز و بی مانندی فرموده اند! ایشان گفته است که : "... در آمریکا هم وقتی کاندیداها مناظره می‌کنند، محدوده‌ای دارند و چارچوب و اصلی که بر همان اساس کاندیدا شده‌اند را زیر سوال نمی‌برند؛ بنابراین کاندیداهای ما نیز قانون اساسی و ولایت را زیر سوال نبرند..." لابد از امروز مرجع تقلید ایشان آمریکا شده است! دقت شود به کلمه "بنابر این" که دقیقا همین معنا را می دهد.