ایران آزاد
ایران آزاد
امروز یک سرچ گوگل با کلید واژه vibrator انجام دادم که در کمال تعجب دیدم فیلتر است و بنده مجاز به سرچ این واژه در اینترنت نیستم! جالبتر اینکه فقط سرچ vibrator به زبان انگلیسی ممنوع بود و سرچ فارسی ویبراتور منعی ندارد! تصور کردم که ویبراتور هم ممکن است منحرف کننده یا مصداق اشاعه فحشا و یا تشویش اذهان عمومی و یا .... باشد و یا اینکه به فرمایش نایب امام زمان منجر به ترویج شکاکیت و تردید در مبانی دینی و اعتقادی مسلمانان شود! کنجکاو شدم ببینم تا از ویبراتور چه کاری(به جز کاربرد صنعتی) بر می آید ... از سانسورچیان می خواهم که قبل از سانسور یک سرچ انجام دهند. بنده تصویری از صفحه سرچ تصاویر گوگل در اینجا می گذارم تا آقایان حداقل با چشم ببینند که ویبراتور می تواند چیزی غیر از آن باشد که در ذهن آنها و یا مورد استفاده شان است!
_______
پ.ن. بس که این موضوع عجیب بود برخی خوانندگان در صحت آن تشکیک کردند و خواستند که یک اسکرین شات از صفحه سرچ اینجا بگذارم که گذاشتم. برای دیدن جزئیات شکل روی آن کلیک کنید.
بالاخره معلوم شد که شک درمورد مدرک تحصیلی آقای دانشجو بی مورد نبوده است! اما بامزه تر اینکه رئیس کمیسیون آموزش مجلس گفته است که کامران دانشجو مدرک دکتری را نه از دانشگاه امیرکبیر و نه از دانشگاه امپریال کالج لندن گرفته است، بلکه وزارت علوم با توجه به سوابق تحصیلی تشخیص داده که این سوابق برابر با مدرک دکتری از دانشگاه امپریال کالج لندن است!
۱) این یک بدعت تازه در وزارت علوم است که سوابق تحصیلی افراد را با مدرک تحصیلی یک دانشگاهی، که تحت مدیریت آن وزارتخانه نیست، مقایسه می کند! اگر فرضا امپریال کالج لندن زیرمجموعه ای از وزارت علوم بود، آنگاه با اغماض میتوان قبول کرد که وزارت علوم حق داشت چنین نظری بدهد.
۲) در صفحه شخصی آقای وزیر آینده! در سایت دانشگاه علم و صنعت، محل اخذ مدرک فوق لیسانس و دکترا دانشگاه منچستر ذکر شده است اما رئیس کمیسیون مجلس گفته است کالج لندن! آقای عباسپور ظاهرا بیش از خود آقای دانشجو می داند که وی در کالج لندن درس خوانده است!
۴) آقای عباسپور گفته است: «با توجه به گذراندن امتحان نهایی PH.D در امپریال کالج لندن و دفاع در دانشگاه امیرکبیر ...» جناب آقای عباسپور ممکن است بفرمایند که امتحان نهایی PH.D چیست؟! و در چه مرحله ای از تحصیل در امپریال کالج لندن گرفته می شود؟ و آیا آقای دانشجو مدرکی دال بر گذراندن این امتحان فرضی* ارائه داده است؟ و اگر وی چنین امتحان (فرضی) را گذرانده است، چرا در پاسخ به استعلام از امپریال کالج لندن نوشته اند که اصلا فردی به نام دانشجو در آنجا تحصیل نکرده است؟
۵) پاسخ اصلی به این تشکیک می توانست همان شعار تبلیغاتی احمدی نژاد یعنی «ما می توانیم» باشد! این پاسخ از هر پاسخی پذیرفتنی تر بود. در این دولت هر چیزی شدنی است! به عنوان نمونه، رئیس این دولت چندین پدر دارد! دولتی که ماهیت پدر رئیس آن در هاله ای از ابهام قرار دارد، به چالش کشیده شدن اصالتِ مدرکِ وزیرِ آن بسیار مضحک است!
_____________
پ.ن. دوستانی که در مورد سیستم آموزشی امپریال کالج آشنایی دارند می توانند در مورد این امتحان نهایی توضیحاتی بنویسند!
آقای خامنه ای! در آن نماز جمعه پس از انتخابات قدم در مسیری بی بازگشت گذاشته ای که دیگر راه برگشتی بر آن وجود ندارد. امروز هم بهتر است اشک تمساح نریزی! گفته ای: «در حوادث پس از انتخابات تخلفات و جنایاتی صورت گرفته است که بطور قطع با آنها برخورد خواهد شد...» بعد از ماجرای ۱۸ تیر ۷۸ هم گفته بودی که این رویداد قلبت را جریحه دار کرده‌است و گفته بودی حتی اگر عکس مرا پاره کردند شما واکنشی نشان ندهید. اما بعدش چی شد؟ چی بر سر دانشجویان آوردید؟ از اکبر و منوچهر محمدی چه خبر؟ با احمد باطبی چه کردید؟ چه بر سر امیر جوادی لنگرودی آوردید؟ با آن ماجرای مضحک سرقت ماشین ریش تراشی چگونه به ریش مردم خندیدید و احساسات مردم را به بازیچه گرفتید؟ سردارهایتان پس از آن ماجرا چه کردند؟ چگونه ترفیع گرفتند؟
چگونه است که در این زمینه به شواهد و قرینه ها نمی توان استناد کرد اما جوانان این مملکت را می توان اسیر کرد و حتی بدون شاهد و قرینه ای باتوم به ماتحتشان فرو کرد؟ آقای منتظری چه خوب گفت که این حکومت نه جمهوری است و نه اسلامی!
آقای خامنه ای! دیگر دیر شده است. بهتر است جنابعالی بر همان مسیر قبلی ادامه دهید تا حداقل شخصیت نامتعادل و مکارانه خود را مخفی نگه دارید! این حنای شما دیگر رنگی ندارد. مردم ایران ابله نیستند. اگر تا به حال برخورد قهرآمیز جدی با شما نکرده بودند از سعه صدرشان بوده نه از فرط بلاهت. اما این بار دیگر فریب این چرندیات تو را نخواهند خورد.
جمعه گذشته بسیاری از ائمه جمعه به آقای کروبی بواسطه افشاگریش هایش تاختند و حتی وی را تهدید کردند. اما ظاهرا جناب سيديحيي جعفري، امام جمعه کرمان، (احتمالا بواسطه سوء مصرف برخی مواد - مصرف زیاد یا کم؟!) تاخیر فاز داشت و از این قافله عقب ماند! لذا وی در نشست شورای فرهنگ عمومی استان در شامگاه سه شنبه این هفته (چهار روز و اندی تاخیر) جبران مافات کرد. وی برای آنکه تاخیرش را به طور کامل جبران کند سنگ تمام گذاشت و گفت: «...کروبي مستحق 80 ضربه شلاق است...».
خوب است هموطنان عزیز کرمانی خلاصه ای هم از جزئیات سوابقِ سیاسی اجتماعی و اقتصادی این امام جمعه و خانواده اش (مبارزه جانانه اش همراه با حمل اسلحۀ گُرزِ گران) برای کروبی ارسال کنند تا همچون سوابق برخی از ائمه جمعه دیگر به اطلاع مردم ایران برسد.
از قرار معلوم، کامران دانشجو به عنوان وزیر علوم و تحقیقات و فناوری به مجلس پیشنهاد شده است. مطابق صفحه شخصی وی (در دانشگاه علم و صنعت) محل اخذ فوق لیسانس و دکترای وی دانشگاه منچستر انگلستان است اما در لیست معرفی وزرا توسط مشاور معاون پارلمانی دولت، دکترای وی از کالج لندن ذکر شده است که البته معلوم نیست که منظور کالج سلطنتی لندن است یا کالج دانشگاهی لندن؟! که در هر صورت تفاوت زیادی است تا دانشگاه منچستر (به ویژه در رشته های مکانیک و هوا و فضا)! به نظر می رسد دولت در مورد این وزیر هم به دروغگویی متوسل شده است (حداقل مشکوک است)! چه لزومی دارد که اصلا وزیر علوم (در دولت احمدی نژاد) دکتر باشد، حال از «امپریال کالج» باشد یا «یوسی ال» یا «منچستر»؟! مگر احمدی نژاد مدارک دانشگاهی را کاغذ پاره نخوانده بود؟ و مگر وی در ملاقات با مدودف در پاسخ به (How are you) نگفته بود Yes ؟! و کاملا بی مناسبت (در ماه ژوئن) نگفته بود Happy new year ؟!
وانگهی، کسی با آن سوابق معلوم (مثلا همراهی احمدی نژاد در شکایت از روزنامه سلام)، چه فارغ التحصیل دانشگاه آکسفوردِ آقای کردان باشد و چه فارغ التحصیل برکلی یا ام آی تی یا آکسفوردِ واقعی! چه فرق می کند؟! اگر تحصیلاتِ یک شخص تاثیری روی نحوۀ تفکرش نداشته باشد، مدرک دکترای هوا و فضا چه تاثیری در عملکرد وی به عنوان مدیر یک وزارتخانه یا هر مجموعه دولتی می تواند داشته باشد؟ حال ستاد انتخابات باشد یا وزارت کشور یا وزارت علوم، تحقیقات و فناوری؟
هر چه که می گذرد، بیشتر به نوشته قبلی خود باور پیدا می کنم. وقایعی که هر روزه پیش می آید صدایِ زنگِ رفتنِ خامنه ای را بیش از پیش به صدا در می آورد. همه کسانی که به نوعی (حتی منفعلانه و با سکوت) خامنه ای و رفتار وی را تائید کرده اند، اعم از علما و مراجع مذهبی، سیاستمداران، سرمایه داران و دیگر منابع قدرت، دریافته اند که این وقایع را به هیچ وجه نمی توان توجیه یا لاپوشانی کرد. خامنه ای دیگر به هیچ وجه قادر به شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت و لاپوشانی جنایات انجام شده نیست. بستن یک روزنامه دیگر دردی را دوا نمی کند. امروز اگر اعتماد ملی هم نباشد اخبار سینه به سینه منتقل می شود؛ وانگهی، مردم آنچه را که باید می دانستند، دانسته اند. مراجع مذهبی را دیگر یارای سکوت در مقابل این جنایات نیست که این سکوت مایه شرمساری هم برای خودِ آنها و هم برای مذهبشان است. سکوت آنها اعتقادات مذهبی مردم را در همه سطوح به یکباره فروخواهد ریخت و این را مراجع به خوبی دریافته اند. اما آنچه که هنوز برخی از مراجع و سیاستمداران درک نکرده اند اهمیت «زمان» است. آنها هنوز ارزش ثانیه هایی را که می گذرد، نمی فهمند. فریاد آنها پس ازسرنگونی خامنه ای(و یا حتی نزدیکِ آن)، دیگر هیچ ارزشی ندارد و حمل بر فرصت طلبی خواهد شد. این یک فرصت تاریخیست. اگر امروز سکوتشان را نشکنند، فردا ممکن است دیر باشد.
آقای خامنه ای! بنده بر خلاف بسیاری دیگر تو را دیکتاتور نمی دانم. تو فقط یک آدم عقده ای هستی که می خواستی برای چند صباحی هم که شده آن لقب «ولایت مطلقه» را که یدک می کشیدی به منصه ظهور برسانی. قبل از این انتخابات با خود فکر کردی که فرصت مناسبیست که همه بزرگانی را که حداقلی از استقلال رای و شخصیت دارند حذف کنی و بدین ترتیب به آن ولایت مطلقه اندکی نزدیک تر شوی اما چند اشتباه اساسی کردی!
۱- به حرف امثال حسینیان و شریعتمداری و ... اعتماد زیادی کردی که پنداشتی مردم ایران را با یک تشر می توانی به خانه بفرستی و مرعوب کنی. این مردم نجیب و سر به زیرند اما بی غیرت نیستند.
۲- افراد خبرگان را که طبق قانون حق دارند تو را بازخواست کنند، کم و بیش می شناختی و می دانستی که اکثریت آنها غلام حلقه به گوشت هستند و هرگز در مقابلت قد علم نخواهند کرد. اما ندانستی که اگر حتی یکی از آنها تو را به چالش بکشد و تو جوابی نداشته باشی موقعیتت از قبل هم متزلزل تر خواهد شد.
۳- بسیاری از این بادمجان دور قاب چین ها را پیرو مطلق ولایتت می دانستی. اما فکر نکردی که قریب اتفاقشان تنها به فکر منافع خویشند و اگر موقعیت تو را در خطر ببینند علنا از تو جدا می شوند و این جدا شدن ها ریزش تصاعدی در نیروهای طرفدارت ایجاد خواهد کرد و آن ریزش دیریست شروع شده است. تا همین الان حتی کسانی مثل لاریجانی یکی به نعل می کوبند و یکی به میخ ( ۱ و ۲) تا فرصت آن را داشته باشند که در موقعیت مقتضی خود را در صف مخالفانت جا بزنند.
۴- خوانده بودی که مُلک با کفر باقی می ماند اما با ظلم باقی نمی ماند اما آن را شعاری بیش نمی دانستی. اما بدان و آگاه باش مردمی که برایشان ثابت شده است که مامورانت در زندان ها با اسیران چه می کنند، دیگر ساکت نخواهند نشست.
۵- با پول این مردم تجهیزات نظامی و ضد شورش فراهم کردی و مزدوران زیادی را در قالب سپاه و ارتش و بسیج و لباس شخصی و ... فراهم نمودی و روی آنها حساب می کردی که در چنین روزی به جان هموطنان خویش بیفتند و خونشان بریزند اما نمی دانستی که همه آنها را نمی توانی در طولانی مدت در مقابل مردم (همسایگان، خویشان، ... و حتی فرزندانشان) قرار دهی. خبر موثق دارم که بسیاری از همین نیروهای بسیج که بدون هیچ کاری به عنوان کار پاره وقت در بسیج حقوق ثابت می گرفتند حاضر نشدند حتی با دستمزدهای بالا در مقابل مردم بایستند.
۶- مفسدینی نامدار همچون محمد یزدی را در آستین داشتی که در فرصت مقتضی به تخریب مخالفینت بپردازند اما نمی دانستی که از عوعوی اینها کسی تخریب نمی شود که هیچ، عزیز هم می شود!
۷- از جیب این مردم، به گمان خودت، حامیانی بین المللی همچون روسیه و چین و گروه هایی تروریستی در دیگر نقاط جهان جذب کرده بودی که در چنین مواقعی پشتیبانت باشند اما حتی شک هم نکرده بودی که چنین حامیانی مگسانند گرد شیرینی! ندانستی که هرچه حامی بین المللی داشته باشی به محمدرضاشاه نمی رسی که پس از قهر مردم به آن فضاحتی دچار شد که نزدیکترین هم پیمانانش وی را نپذیرفتند!
۸- وقایعی همچون ۱۸ تیر ۷۸ را با مکر و حیله پشت سر گذاشته بودی و به خویش غره شده بودی. ندانستی که آن وقایع زخم های پنهان بر تن این ملت اند که در فرصت مناسب سرباز می کنند. تو آنها را کارنامه موفقی می پنداشتی اما اگر ذره ای خرد داشتی می فهمیدی که در واقع کارنامه ای سیاه برای تو محسوب می شوند.
و...
خلاصه کلام اینکه: جناب خامنه ای! این بار جای سفتی شاشیدی!
سال هاست که از عدم رعایت حقوق متهمین و بازداشت شدگان، در حد تجاوز جنسی به آنان و برای اقرار گرفتن، گفته می شود اما همه این گفته ها به بوقهای استکبار جهانی و دشمنان نظام نسبت داده می شد که با اسلام و تشیع عناد می ورزند. این بار اما از جانب یکی از بزرگان نظام و از قول نیروهای نام و نشان دار و رزمندگان و ... بر این موضوع صحه گذاشته شده است و این نکته ای بسیار حائز اهمیت است که این بار علمای عظام(!) و مراجع بزرگ شیعه دیگر نمی توانند این گفته ها را شایعات استکبار جهانی دانسته، به سادگی از کنار آن بگذرند. این بار دیگر نمی توان پذیرفت که مهدی کروبی (همان شخصی که در قامت رییس مجلس شورای اسلامی، برای پیروی از ولایت فقیه، یک تنه در مقابل نمایندگان مردم ایستاد و بنا به حکم حکومتی از بررسی قانون جدید مطبوعات جلوگیری کرد) تبدیل به بوق استکبار جهانی شده است. نمی توان پذیرفت که رزمندگان نام و نشان داری که جانشان را در راه اسلام گذاشته بودند، به خیمه دشمنان قسم خورده اسلام و تشیع پیوسته اند!
بنابر این علمای عظام! اگر در مقابل این جنایات که در این مقیاس و با این کیفیت در طول تاریخ بشر بی سابقه بوده است نایستید و با صدای بلند اعتراضتان را اعلام نکنید، باید عمامه تان را بالاتر بگذارید و بپذیرید که از لحاف کش های روسبی خانه ها پست تر و بی شرف ترید! چرا که آنها این اعمالشان را اولا به دلایل فقر اتصادی و ثانیا در مقیاس بسیار کمتر انجام می دهند و ثالثا صرفا باعث انجام یک عمل ناشایست (و البته با رضایت ظاهری طرفین) می شوند و در کنار آن باعث قتل و خونریزی هم نمی شوند و ...
اما شما با سکوت تان تائید کننده و مشروعیت بخشنده به ولی فقیهی می شوید که تجاوز به نوامیس مردم و قتل و خونریزی و ... تنها گوشه کوچکی از شاهکارهای حکومت تحت ولایت وی می باشد!
در پی کاریکاتور خواندن جنبش مردم ایران توسط خامنه ای بسیار تاسف خوردم که چرا ما باید به این مرتیکه بی سر و پا اجازه دهیم که چنین لفاظیهایی بکند! باید به همه سران نظام هشدار بزرگی داده شود که در صورت توهین به مردم پاسخی سخت و دندان شکن دریافت خواهند کرد. پیشنهاد بنده این است که در مراسم فردا (14 مرداد) در میدان بهارستان و نیز مراسم دیگر در جشن های نیمه شعبان و ... برخی شعارها حاوی پاسخی محکم و مستقیم به خامنه ای باشد که اینچنین به ملت توهین نکند و با احساسات مردم بازی نکند. پیشنهاد بنده این است که شعارها مخصوصا حاوی واژه های «کاریکاتور» و «خامنه ای» و «انقلاب» باشند که مستقیما پیام لازم را برساند. منتظر پیشنهادات سریع شما خوانندگان هستم.
به دنبال مطرح شدن شعار «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» در تظاهرات چهلم شهدای جنبش، میرحسین موسوی در گفتگویی با سایت قلم نسبت به این گونه شعارها واکنش نشان داد. در قسمتی از این گفتگو آمده است: «...شعارهایی مورد حمایت راه سبز میلیونی مردم است که فراتر از قانون اساسی جمهوری اسلامی نرود. خواسته مردم دفاع از جمهوریت نظام در کنار اسلامیت آن است و شعار جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد در بیان این جنبه از مطالبات آنان نقش راهبردی دارد...»
میرحسین موسوی بنا به راهبردی که اتخاذ کرده است که همانا مبارزه قانونی با قانون شکنان و متقلبان و حامیانشان می باشد، قطعا محذوریت هایی دارد. حال دلیل اتخاذ این راهبرد هر چه باشد مهم نیست، مهم این است که مردم کوچه و بازار چندان تمایلی به استدلال های روشنفکر مآبانه و پیچیده کردن موضوع ندارند. آنها خیلی روشن و واضح می بینند که خامنه ای(ولی فقیه) در حقشان ظلم کرده است و جانب متقلبی همچون احمدی نژاد را گرفته است. مراجع ریز و درشت قم هم (به جز استثناهایی انگشت شمار) از وی حمایت کرده اند. این مردم 50 روز تحمل کردند. از احمدی نژاد متقلب قطعا انتظاری جز این نداشتند اما شاید در انتظار تجدیدنظری از جانب خامنه ای بودند. عده ای هم بسیار خوشبینانه امید به اقدامات مراجع قم داشتند. اما خبری نشد. بنابراین بسیار بدیهیست که با خود می گویند: «اگر اسلام این است پس ...َم توش».
این اقدام مردم نشان داد که آنها گاهی ممکن است خود پیشروتر از لیدرهایشان باشند. و مرزو خط قرمز تعین شده از جانب لیدرها را نپذیرند. این شعار به عنوان اولین هشدار فراگیر به خامنه ای و مراجع مذهبیست که بدانند زمان سریع می گذرد و دیر نیست که قاطبه مردم کاملا از دین برگردند. اگر به خود نیایید فردا ممکن است فرصتی نباشد. تنها به مریدان اطراف خود نگاه نکنید و بدانید که همه مردم مانند آنها فکر نمی کنند.
این روزها با این حال و هوای انقلابی به یاد نویسنده توانا و زبردست، احمد محمود، و رمان زیبایش، مدار صفر درجه می افتم که در هوای انقلاب 57 شکل گرفته است. در صحنه ای از این رمان یک سگ ولگرد در خیابان رها شده است که (اگر اشتباه نکنم) روی آن نوشته شده بود «مرگ بر شاه»! و صحنه ای جالب بوجود آمده بود.
این روش می تواند به عنوان یک پیشنهاد به جوانان انقلابی ارائه شود. بیایید هر چه حیوان ولگرد مانند سگ های ولگرد را جمع آوری کنیم و روی آن بسیار خوانا بنویسیم «مرگ بر خامنه ای قاتل» و در سطح شهر رها کنیم. هر چند که به عقیده نگارنده این عمل نوعی توهین به آن حیوانات زبان بسته می باشد ولی به هر حال بیش از پیش می تواند بیانگر عدم مشروعیت و مقبولیت وی از نظر جامعه باشد که پس از 50 روزاز آن نمایش انتخاباتی و دهن کجی اش به مردم و کشتن صدها جوان بیگناه که فقط در جستجوی رأیشان بودند، متاسفانه هنوز نمی خواهد سر عقل بیاید.
نظر به اینکه ظرف 4 سال گذشته رئیس جمهور تقلبی ایران صریحا دو پدر متفاوت برای خودش معرفی کرده است که یکی در سال 72 و دیگری در سال 85 فوت کرده است، وی امروز طی نطقی از رابطه پدر و فرزندی خویش با خامنه ای پرده برداشت. هر چند که وی در این نطق بطور صریح از رابطه خاصی بین مادر خویش و جناب خامنه ای سخنی به میان نیاورد، اما تاکید خامنه ای بر کلمات «والده مکرمه» در این پیام ، به همراه فاش شدن راز پدر و فرزندی، بیانگر ناگفته های دیگریست که نیازمند رازگشایی می باشد. هر چند که برخی معتقدند که این رابطه پدر و فرزندی مربوط به سال های بعد از فوت پدر دوم احمدی نژاد می باشد ولی آگاهان بر این باورند که رابطه پدر و فرزندی نمی تواند در طی سه سال و آن هم در این سن بالا ایجاد شده باشد و لذا این رابطه بسیار سابقه دارتر از آن می باشد که تاکید خامنه ای بر «والده مکرمه» در آن پیام مؤید این نظریه می باشد. آگاهان همچنین معتقدند که نام رییس جمهور تقلبی ایران هم همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد. به زعم برخی از کارشناسان، نام پیشنهادی قبلی رئیس جمهور تقلبی ایران (که «اَ.ن» بوده است) گویا نمی باشد و لذا برای رفع ابهام از نام و نام خانوادگی وی، در وهله اول نام «مسانح» (که مخفف «محمود سبورجیان احمدی نژاد حسینی» می باشد) پیشنهاد می شود که به علت نامأنوس بودن به «مثانه» مقلوب می گردد!