ایران آزاد
ایران آزاد
مثل اينكه پوزيسيون و اپوزيسيون در "گاف دادن" با هم كورس بسته اند! پس از گاف كيهان (كه در پست قبل نوشتم) كه 5 برابر را 500 برابر خوانده بود، روزنامه روز هم 15 ميليارد تومان را معادل 20 ميليارد دلار خواند! يعني اشتباهي 10 برابر اشتباهِ كيهان! با اين حساب هر تومان معادل 1.3 دلار و مردم ایران پولدارترين و پُردرآمدترين مردم جهان خواهند بود! هرچند كه براي بنده چنين نيست (و مثلا نمي توانم 150 هزار تومان را با 200 هزار دلار معاوضه كنم!) ولي آنها كه ميتوانند، مبارك باشد! ما كه بخيل نيستيم! (روي عكس كليك كنيد).
500 درصد كجا و 500 برابر كجا؟!
كيهان درتيتر يك خبر نوشته است"افزايش 500 درصدي قيمت برخي محصولات پتروشيمي" و در متن همان خبر نوشته است "...افزايش داده كه حدود 500 برابر مي شود". (براي ديدن عكس روي آن كليك كنيد). يك اشتباه كوچك صد برابري!
وي در سخناني گفته است"...امروز استعفا دادم و رسما کنار رفتم تا این مشکل از سر راه انتخابات برداشته شود. بعضی ها" سر" در کشور دارند و وجودشان خارج از کشور است و حرف هایی می زنند تا انتخابات را عقب بیندازند. مطمئنا با پیدا کردن مدارک لازم رسما آنها را معرفی خواهیم کرد."
بنا بر اين ايشان اول خبر مي دهند و ادعايي مي كنند و بعد به دنبال مدركي مي گردند تا آن ادعا را ثابت كنند!
اسلام هم حياط دارد! نكنه اتاق خواب و حمام و دستشويي و باربي كيو و گلخانه و ... هم داره و ما نمي دونستيم! يعني توي دادگستري كل يك استان كه بايد محل حقوقدانان و افراد باسواد اين مملكت باشه يك نفر هم پيدا نمي شد كه بتونه "حياط" را از "حيات" تشخيص بده؟!
بر اساس سرشماري سال 85 (به نقل از مركز آمار ایران) در حدود 42% جمعيت شهرستان چابهار بي سواد هستند! عمق فاجعه در اين است كه حتي در حدود 22% جمعيت 6 تا 9 سال (جمعيت واجب التعليم) در اين شهرستان بي سوادند و اين يعني در چابهار از هر 9 كودك ، 2 كودك از مدرسه رفتن محروم است! البته چابهار از مناطق محروم ايران است اما همين آمار مي گويد كه حتي در سطح كل ایران هم حدود 8% جمعيت واجب التعليم (بين 6 تا 9 سال) از حق سوادآموزي محرومند! با اين وضعيت فرهنگي آموزشي و اين همه محرومیت، چگونه با يك چفيه كه خانم ليلي خالد همچون افساري بر گردن خامنه اي مي اندازد، 50 ميليون دلار از جيب مردم ایران (كه خيل عظيمي از كودكانشان از سواد آموزي محرومند) بخشيده مي شود؟!
پس از آن پستی که راجع به جستجوی "ننه خامنه ای" نوشتم، یکی از خوانندگان خواسته بود که بنویسم معمولا افراد با جستجوی چه کلماتی به این وبلاگ می رسند. در آینده پستی در ارتباط با این موضوع و اینکه افراد معمولا چگونه و از چه طرقی به این وبلاگ می رسند خواهم نوشت اما در اینجا مختصرا عرض می کنم که معمولا(به جز موارد استثنایی که قبلا به برخی از آنها اشاره کرده ام) جستجوهای عجیب و غریب به این وبلاگ نمی رسد. معمولا بیش از 70 درصد از جستجوگرانی که به این وبلاگ می رسند، از طریق جستجوی «ایران» یا «ایران آزاد» یا «ایران ازاد»(و یا در گوگل انکلیسی «ایران ازاد»و« ایران آزاد»و یا جستجوی همین واژه ها در گوگل زبانهای دیگر و یا «ایران آزاد» در سرچ یاهو یا «ایران آزاد» در aol و یا ...) بوده است که برخی از آنان بازدیدکنندگانی هستند که از قبل با وبلاگ آشنایند و آدرس را فراموش کرده اند. در آن یک سوم باقیمانده کلماتی که بیشتر از همه سرچ می شوند و پلی برای ورود به این وبلاگند، عبارتند از: «مجتبی خامنه ای»، «آفتاب نیوز»(که به این لینک و این لینک می رسد)،«خامنه اي كيست»، «تمساح یزدی»، «انصار نيوز»، «دانلود کتاب حلیه المتقین» ، «خشونت نیروی انتظامی»، «اصول دین» و ... و تنها کلمات عجیب در این جستجوها عبارتند از:«خامنه ای لختش» و «الهام لختش» و «کون خامنه ای» و «ننه خامنه ای» و «ننه ی خامنه ای» و «سیدعلی گدا» و «لخت آزاد»، «خواهر خامنه ای»، «پدر احمدی نژاد»، «خامنه ای باید برود» و یکی دو مورد دیگر است که مضحک ترین همه آنها جستجوی کلمات «عکس کون خامنه ای»! می باشد!
فرشيدی، به جاي اين استعفاي اجباري و خفت بار، بايد يك سال پيش كه اين اتفاق افتاد و اين كودكان معصوم به اين روز افتادند استعفا مي داد. شايد آن استعفا باعث مي شد كه پس از آن، در هیچ جای ایران، اينگونه با جانِ اين کودکان معصوم بازی نشود!
يكي از مشكلات اساسی نظام آموزشی ايران(چه در آموزش و پرورش و چه آموزش عالی) اين است كه دانش آموز(يا دانشجو) به زمينه تحصيلی اش هيچ علاقه ای ندارد و صرفا بر اساس جوّ جامعه يك رشته را انتخاب مي كند و ادامه تحصيل مي دهد. يك ترفند برخي دانشجويان هم، در آخر ترم برای گدایی نمره، اين است كه با التماس از اساتيد مي گويند "استاد! ما كه نمی خواهيم آپولو هوا كنيم، مي خواهيم يه لقمه نون بخوريم!) هرچند كه برخی هم همان لقمه نون را هم نمی خواهند و تنها عنوان مهندس و پزشك و ... برايشان كافيست تا به واسطه ارتباطات خانوادگی و... منصبی را هم اشغال كنند و بر افتخارات[!] خانوادگيشان بيفزايند و پدر و مادرشان هم با هزار قمپز پيش فك و فاميل بادی به غبغب بيندازند كه پسرمان مهندس است و مدير توليد فلان كارخانه و ... غافل از اينكه در كارخانه هم كارگران و تكنيسين ها به ريش پسرشان مي خندند كه نه سواد دارد و نه ...
اگر فرزندشان مثلا به نقاشی علاقه مند باشد، مورد شماتت قرار مي گيرد كه ای وای! مي خواهی بعد از سالها درس خواندن قلم مو به دست بگيری و نقاشی كنی، مگر تو بچه ای كه مي خواهی نقاشی كنی؟ اين كار را كه بدون درس خواندن هم می توانستی بكنی! و ... اينهمه خرجت كرديم كه ...
مشكل ديگر نظام آموزشي ايران اين است كه اصولا بی برنامه است و برنامه ريزان آموزشی و مؤلفين كتب درسی خودشان هم نمی دانند كه با اين مطالب درسی، دانش آموز چه مهارتهايی را كسب مي كند و كدام گره از مشكلات جامعه را می تواند بگشايد. دانش آموز هم به تبعِ بي علاقه گی اش هيچ برنامۀ خاصی را دنبال نمی كند و اصولا برای يادگيری وقت نمي گذارد و حتي همكلاسی اش را هم، در صورتی كه وظايفش را خوب انجام دهد، مسخره مي كند كه "خرخوان" است!
حالا شخصی وزير آموزش و پرورش شده است كه خودش از همان ابتدا می گويد پس از يك ماه، حتی يك روز هم برای اين كار وقت نگذاشته است و اصلا علاقه مند هم نبوده است! ...(حالا به هر بهانه ای)
اين فرد، بعنوان شخصِ اول وزارت آموزش و پرورش، مي خواهد الگوی دانش آموزانِ ايران شود!