بیش از هفت ماه و نیم قبل که
این مطلب را د ر مورد گزینه مورد نظر خامنه ای برای ریاست جمهوری نوشتم، تصور نمی کردم که احمدی نژاد به این سرعت پاسخ ولی نعمتش (خامنه ای) را بدهد!
در بند پنجم از ویژگی های نامزد مورد نظر خامنه ای نوشته بودم :
وی باید «...۵ - گاهی بر خلاف نظر مراجع بزرگ قم اقدامی انجام دهد ویا مطلبی بیان کند تا جنجالی ایجاد شود و با پادرمیانی خامنه ای این موضوع به علمای عظام(!) القا شود که وی نقش مهمی در رهبری نظام جمهوری اسلامی در صراط مستقیم تشیع دارد و ... بدین ترتیب علمای عظام هم با نفوذی که در خبرگان دارند حداکثر تلاش خود را در تقویت موقعیت و قاطعیت رهبر معظم(!) بکار خواهند برد! ...»
حال اگر تحرکات هاشمی در برانگیختن مراجع بر علیه خامنه ای را در نظر بگیریم در می یابیم که دقیقا همینجاست که احمدی نژاد بایستی به داد خامنه ای برسد تا وی
اقتدارش را به رخ مراجع بکشاند.
به اعتقاد نگارنده، مشائی هرچند که پدرزن فرزند رییس جمهور است، اما این دلیل نمی شود که احمدی نژاد از وی استفاده ابزاری نکند. حتی صادق ترین سیاستمداران هم گاهی اشخاص نزدیک خود را دستمایه ای برای رسیدن به مقاصد خود قرار می دهند وگرنه احمدی نژاد که سوابقش معلوم است!
این تحلیل که احمدی نژاد به دلیل ترس از ابطال انتخابات به چنین اقدامی دست زده باشد چندان منطقی به نظر نمی رسد چرا که در این صورت شخصیت های کم حاشیه تری همانند همان سردار محصولی که این سناریوی تقلب در انتخابات را به انجام رسانید، در دسترس احمدی نژاد بودند.
جالب اینجاست که احمدی نژاد، برخلاف هاشمی، منفور بودن مراجع را در اذهان مردم دریافته است و لذا خود وی هم تمایل زیادی نشان می دهد که گه گاه رفتاری بر خلاف نظر مراجع انجام دهد و بدین ترتیب هم خامنه ای را راضی کند و هم بر محبوبیت خویش نزد افکار عمومی بیفزاید. نکته ای که
متاسفانه هاشمی هنوز قلبا به آن باور ندارد.
لازم به ذکر است که این تاکتیک برای شخص خامنه ای هم چندان مثبت نمی باشد و قاعدتا وی نباید زیاد از این حربه استفاده کند. چرا که در صورت تکرار حمایت وی از مراجع در مقابل احمدی نژاد، بر منفوریت وی در افکار عمومی می افزاید. هر چند که وی دیگر جایی برای افزایش منفوریت باقی نگذاشته است و در ضمن شخصیتش با شخصیت احمدی نژاد ممزوج شده و دیگر قابل تفکیک نیست.