در حدود سه سال پیش
این مطلب را در مورد اشتباهات هاشمی نوشتم که البته آن روز گمان نمی کردم خامنه ای تا اینجا پیش برود که ولی نعمتش (هاشمی رفسنجانی) را توسط احمدی نژاد اینچنین به گَند بکشد و ضمنا در مقابل رای مردم هم بایستد! اما در عجبم که هاشمی هنوز هم نمی خواهد بفهمد که دوره آیات عظام گذشته است. این مراجع عظام بنا به خاصیت ذاتیشان نمی توانند در چنین شرایطی در سرنوشت این کشور کمترین اثری داشته باشند. وی که قاعدتا بایستی بیش از امثال من با فقها (به استثنای عده اندکی از آنان همچون منتظری و صانعی و ... که البته امروز عملا قدرتی ندارند) و فقه شیعه و مسائلی همچون «
تقیه» آشنا باشد!
آلترناتیو دیگر که هاشمی بیشتر به آن تظاهر می کند حفظ نظام و مصلحت نظام است! که این مورد بیش از موارد دیگر غیرقابل قبول است. کدام مصلحت و کدام نظام؟! نظامی که اینگونه مردمش را به گلوله می بندد و رذیلانه به رای آنها خیانت می کند و رهبر آن و نوچه هایش در دروغگویی گوی سبقت را از هر کذابی ربوده اند، چرا باید حفظ شود؟ و این چه مصلحتیست؟!
آلترناتیو دیگری که بیشتر در بین مردم شایع است اینست که وی در همه توطئه ها و جنایاتی که بدست خامنه ای و عمالش انجام یافته شریک است و لذا نفی خامنه ای توسط هاشمی، نفی خودِ وی می باشد. در این صورت باید به هاشمی گفت که مردم به زودی گذشته ها را فراموش می کنند. اگر وی امروز در کنار اصلاح طلبان از حقوق از دست رفته مردم دفاع کند، مطمئنا مردم بسیاری از خطاهای گذشته وی را خواهند بخشید همانگونه که بسیاری دیگر را بخشیدند. امیدوارم که وی به زودی چنین کند. امروز هنوز فرصت باقیست، فردا معلوم نیست.
www.anticoup.blogcu.com
نامه سرآخته به رفسنجانی
ارداتمند
از دوستان قدیمی