ایران آزاد
ایران آزاد
برخی از صفات غالب در یک جامعه ، مبداء و منشائی در رهبران آن جامعه دارد و به قولی افراد یک جامعه شباهتی بیش از پدران خود، به رهبران آن جامعه دارند. این صفات غالب می تواند عینا در وجود رهبران موجود باشد و یا در اثر خلقیات و رفتار خاصی از رهبر ، در جامعه ایجاد شود. به عنوان مثال، تنگ نظری، بُخل و حسادت می تواند عینا از رهبران یک جامعه، در آن جامعه گسترش پیدا کند. اگر رهبران یک جامعه حسود و تنگ نظر باشند، افراد آن جامعه نیز به مرور زمان حسود و تنگ نظر خواهند شد. دسته ای دیگر از صفات عینا در رهبر و افراد جامعه مشابه نیستند اما به علت خلقیات و خصوصیاتی از رهبر، باعث ایجاد صفات دیگری در جامعه می شود. به عنوان مثال، خودرائی و استبداد (که خود ناشی از عقده حقارت است)، می تواند سبب ایجاد صفتِ چاپلوسی و تملق و دورویی و ریاکاری (آن هم به صورت گسترده) در افراد جامعه بشود.
در این ارتباط، گوگوش، در یک مصاحبه، بیانی رسا از یک واقعیتِ جامعه ایران دارد. وی در این مصاحبه می گوید:«... توی سیستم امروز ایران نمی‌دانم چرا دوست ندارند کسی از یک حدی قدش بلندتر شود. اگر بشود سرش را هرس می‌کنند. همه را یک قد می‌کنند. نمی‌گذارند حداقل آن کسانی که مورد توجه و علاقه مردم هستند بیشتر دیده شوند. نمی‌دانم چرا این دیده شدن مسئله و مشکل است...». این مسئله برای همه اقشار ملت کمابیش صادق است. حساسیت زیادی روی ایجاد محبوبیت افراد جامعه و پیشرفت آنها وجود دارد. هیچ سیاستمدار، دانشمند، صنعتگر، هنرمند، اندیشمند و نویسنده و حتی هنرپیشه ای نمی تواند و نباید از حدی جلوتر برود. چرا؟!!! بواسطه همان عقده حقارتی که در وجودِ شخصِ رهبر است، وی باید با فاصله زیادی از مردم دیگر بالاتر و برجسته تر دیده شود. لذا افرادی که دارای استقلال رای، صاحبنظر و متکی به خود هستند ، خود به خود از گردونه مناصب مدیریتی حذف می شوند و افرادی بی ریشه و زبون و دون مایه این مناصب را اشغال می کنند و بنا به همین ویژگیها، در مناصب پایین تر نیز افراد مشابهی را منصوب می کنند. و این سلسله زنجیروار تا سطح مردم عادی ادامه دارد و بنابر این از سطح مردم، هیچ شخص مستقل و صاحب فکر و اندیشه ای نمی تواند از مراحل پایین بالا رود.
در این بین اگر هم به طور اتفاقی و یا از گذشته اشخاص مستقلی، به قول گوگوش، قد کشیده اند، امروز همه عوامل خامنه ای با اشاره وی، مشغول هرس کردن آنهایند!!! هاشمی رفسنجانی، اگر چه خود ولی نعمت خامنه ایست و در مجلس خبرگان نقش تعیین کننده ای در انتخاب خامنه ای به مقام رهبری داشت، امروز باید هرس شود! میرحسین موسوی که در زمان نخست وزیری قدرتی بیش از خودِ خامنه ای داشت، و طبیعتا نمی تواند تملق خامنه ای را بگوید، باید هرس می شد. قطعا افرادی مانند محمدجواد ظریف که بواسطه مذاکرات با غربیها در بین مردم محبوبیتی بدست آورده است ، به زودی هرس خواهد شد و ... و همه اینها ناشی از بُخل، حسادت و تنگ نظری خامنه ایست که آن هم ناشی از عقده حقارت و خودکم بینی اوست.
آقای کامفیروزی ، دانشجوی شجاعی که در حضور خامنه ای از وی انتقاد کرد، شیوه انتقاد هوشمندنانه ، شجاعانه و موثر را به نخبگان جامعه آموخت. اگر این شیوه از جانب رجال سیاسی و هنرمندان و اندیشمندان و حتی وکلای مردم در مجلس و اصحاب رسانه به عنوان یک الگو به کار گرفته شود و این انتقادات به صورت متواتر ، مستقیم و یا غیر مستقیم به وی صورت پذیرد، مطمئنا وی همیشه نمی تواند در پاسخ به صحرای کربلا بزند و جواب های بی ربط دهد.
چگونه است که رهبر در مورد نام خودروی پژو پرشیا و تغییر نام آن به پارس ، یا نام خودروی مینیاتور و تغییر آن به تیبا دخالت کرد اما در مورد اقدامات مفسدانه دولت قبل که باعث به وجود آمدن غارتگرانی از قبیل خاوری ها و زنجانیها و ... شد، دخالتی نکرد؟!!! مسیر اصلی نظام چیست که نام یک خودرو می تواند در آن انحراف ایجاد کند اما فقط یک قلم دزدی به اندازه 3000 میلیارد در آن انحراف ایجاد نمی کند و بلکه باید از کش دادن موضوع هم جلوگیری شود؟

آیا توصیه به کش نیافتن موضوع دزدی 3000 میلیاردی این شایبه را ایجاد نمی کند که خودِ رهبر هم بعله؟!!!
بالاخره بحث فیش حقوقی مدیران آتشی بود که قبل از هر چیز دامن خودِ جناح راست را گرفت. البته باید روی این مسئله کار شود و رسانه ها باید بیشتر به این مسئله دامن بزنند تا دو جناح دست همدیگر را رو کنند! تا این لحظه بحث فیش حقوقی فرماندهان سپاه بد جوری کَک به تنبان آنها انداخته است. تا جایی که سایت مشرق فیش حقوقی آقای متوسلانی را که مربوط به سال 61 است، منتشر کرده است و گفته است که وی فقط 7200 تومان حقوق می گرفته است!
در این رابطه دو نکته قابل ذکر است:
  • نکته اول آنکه متوسلانی کسی بود که به همراه عده ای دیگر توسط حضرتِ آغا! (خامنه ای) برای جنگ با اسرائیل به لبنان اعزام شده بود و این کار به دور از اطلاع دولت و رهبری و فرماندهی کل قوا صورت گرفته بود و پس از آنکه خمینی از این کارِ خامنه ای مطلع شده بود شدیدا وی را مورد عتاب قرار داده بود و معترض وی شده بود و دستور داده بود که همه نیروها سریعا به ایران برگردند. این  تنها گوشه ای از بصیرت و دوراندیشی حضرت آغا بود که درست در زمانی که ایران با عراق به طور مستقیم و با جهان عرب و آمریکا بطور غیر مستقیم در گیر جنگ بود، ایشان قصد داشت با اینکار خود یک جبهه جنگ مستقیم دیگر (جنگ با اسرائیل) را بگشاید که معلوم نبود اگر خمینی ممانعت نمی کرد سرنوشت این کشور به کجا رسیده بود!!!
  • نکته دوم در رابطه با فیش حقوقی شهید متوسلانی است که همه می دانند در آن تاریخ، کلیه پاسداران فاقد درجه بودند و حقوق یکسانی دریافت می کردند که برابر بود با 2500 تومان! حال معلوم نیست که شهید متوسلانی چگونه در حدود سه برابر بقیه حقوق می گرفته است! لازم به ذکر است که در آن تاریخ بسیاری از مدیران بلند رتبه دولتی نیز کمتر از این مبلغ حقوق می گرفتند.

در باتلاقی فروافتاده اند که هر چه دست و پا می زنند بیشتر فرو می روند! آسمان و ریسمان را به هم می بافند که بگویند فیش حقوقی فرماندهان سپاه آنچنان هم زیاد نیست و با هر عملی خود را ضایع تر می کنند!
شرفیابی خامنه ای به دیدار امام زمان!!!

در سال 89 جناب آقای صدیقی که به تازگی امام جمعه موقت تهران شده بود، در جلسه ای در حضورِ خودِ آغا مدعی شرفیابی وی به دیدار امام زمان شده است!!! در لینک زیر مطلب را ببینید!!!
واقعا اینها چقدر مردم را احمق فرض کرده اند؟
حضرت آغا هم مثل اینکه از این چاپلوسان بدش نمی آید. رویش یافتگان بعد از انقلابند دیگر!!!