ایران آزاد
ایران آزاد
ایشان معلوم نفرموده اند «اواخر دوره تابستان يعنى كلاس پنجم و ششم» یعنی چی؟! لکن به نظر می رسد مقام عظمای ولایت دبستان را از یک عید نوروز و اول فروردین شروع کرده اند و هر ماه یک کلاس خوانده اند تا اینکه اواخر دوره تابستان به کلاس پنجم ششم رسیده اند! مقام ولایت البته دارای نبوغی بی نظیر بوده اند و این مورد از ایشان امری عادیست! اما اینکه فرموده اند «... به هندسه هم بخصوص علاقه داشتم...» هم البته برای مقام عظما در دوره دبستان چیز زیادی نیست. ایشان در دوره دبستان، هندسه که سهل است، احتمالا جبر و آنالیز حقیقی و مختلط و هندسه دیفرانسیل و ... را هم خوانده اند اما ابراز علاقه مخصوص ایشان به هندسه از آن روی بوده است که جدیدا اصل پنجم هندسه اقلیدسی به این صورت تغییر کرده است که : «دو خط موازی هیچگاه همدیگر را قطع نمی کنند مگر به اذن مقام عظمای ولایت»!
تابناک در مطلبی تحت عنوان «دستگیری گسترده شیعیان عربستان» نوشته است: «... جمعیت شیعیان عربستان سعودی بالغ بر ١٧ میلیون می باشد.»!
من با یک سرچ سریع نتونستم جمعیت شیعیان عربستان را پیدا کنم ولی مطابق برآورد سال ۲۰۰۵ جمعیت کل عربستان حدود ۲۷ و نیم میلیون نفر هست! و مذهب رسمی عربستان هم حنبلی است! تا جایی که من شنیده ام غالب مردم عربستان هم سنی هستند! حالا این سایت تابناک این رقم ١٧ میلیون نفر (یعنی حدود ٦٢٪) را از کجا آورده خدا داند!
به نقل از خبرگزاری مهر (همان خبرگزاری که ماجرای ابهام آمیز پدرهای متعدد احمدی نژاد را فاش کرد) از قول مدیر عامل شرکت آب و فاضلاب استان تهران نوشت : ...برای شرایط بحران در پیک مصرف سال ٨٨ زونبندی جیره بندی آب را در استان تهران تهیه کرده ایم ...
جناب داوود مولایی ، مدیر عامل شرکت آب و فاضلاب استان تهران اول باید برای مردم زونبندی را تعریف کنند! آیا سواد ایشان در حدی نیست که بداند واژه zone انگلیسی را نمی توان با پسوند فارسی «بندی» ترکیب کرد؟ يا معادل فارسی zone (منطقه یا ناحیه) را نمی داند؟
نگارنده به هیچ وجه با خالص سازی زبان فارسی موافق نیست و حتی گاهی تندروی در آن را نشات گرفته از احساسات نژادپرستانه می داند. زبان یک ابزار ارتباطی است که در این عصر ارتباطات بایستی حتی المقدور ساده سازی شود. رسم الخط ، قواعد دستوری ، واژه ها و دیگر عناصر زبانی باید به گونه ای اصلاح شوند که توانایی خواننده را در هرچه سریع تر خواندن یک متن افزایش دهد. اما چنین واژه ای ، هر خواننده باهوشی را هم دچار یک وقفه در خواندن می کند که سرعت خواندن را به میزان قابل توجهی کاهش می دهد. با این واژه سازی های من درآوردی به کجا می رویم؟
مهدی خزعلی که بروایت خودش با سعید امامی حشر و نشری داشته و در ضمن به وی انتقاداتی داشته است در مورد مرگ سید احمد با اشاره به اعتیاد بختیار به مواد مخدر (و انتقاد به سعید امامی که چرا مانند سیا عمل نکرده و با مواد مخدر سنگین و یا سم وی را نکشته اید) می نویسد « ...این رسالت خانواده امام (ره) بخصوص در حیات همسر امام و مادر سید احمد آقا است ، به دنبال فردی بگردید که آخرین قوطی داروی حاج احمد آقا را تهیه کرده است! می تواند در قوطی داروی او یک قرص با دوز سمی و کشنده قرار داده باشد،...» آیا منظور وی اشاره به این نیست که سید احمد هم مانند بختیار معتاد به مواد مخدر بوده و از طریق داروی مخدر با دوز بالا به قتل رسیده است؟!
مژده به عاشقان ولایت به ویژه گویشوران به زبانهای ژاپنی ، سواحیلی و هوسایی ! سایت رهبر معظم به زبان های ژاپنی و هوسایی و سواحیلی هم راه اندازی شد و زین پس گویشوران به این زبانها هم می توانند از محتویات این سایت مستفیض گردند. خصوصا می توانند بدانند که «اگر بر روى حشفه هيچ مقدارى از غلاف كه قطع آن واجب است وجود نداشته باشد، ختنه‏ى واجب موردى ندارد
گفته می شود که در جلسه كميسيون تلفيق روح الله حسينيان نماينده تهران به برخي از اعضاي كميسيون تلفيق از جمله احمد توكلي و رضا عبداللهي گفته است : «می خواهید دولت را اذیت کنید»
شما با این جمله به یاد چی می افتید؟
من به یاد «نمکی» در فیلم مسافران مهتاب می افتم که می گفت :«چیه؟ می خوای اذیت کنی؟»
واژه «وارانه» را کسی تا به حال شنیده؟ کسی معنی آن را می داند؟!
البته از متن چنین بر می آید که احتمالا منظورشان «وارونه» بوده است!
کجایی شیخ ابوالقاسم فردوسی؟!که ببینی با آن کاخ بلندی که ساختی چه می کنند!
حتما این ماجرا شنیده اید که یک ایرانی در فرانسه مشغول رانندگی در اتوبان بوده و ناگهان متوجه میشه که خروجی مورد نظرش رو رد کرده… لذا به عادت دیرینه ی ایرانی ها، میزنه رو ترمز و با دنده عقب،شروع میکنه به برگشتن به عقب! اما در همین حال با یه ماشین دیگه تصادف میکنه… پلیس میاد و اول با راننده ی فرانسوی صحبت میکنه و بعد میاد سراغ ایرانیه و بهش میگه: ما باید این آقا رو بازداشت کنیم، ایشون اونقدر مسته که فکر میکنه شما تو اتوبان داشتی دنده عقب میرفتی!
حالا ماجرای پدرهای احمدی نژاد در خبر گزاری مهر نیوز هم همین وضعیت را پیدا کرده! آنقدر این ماجرا مضحک به نظر می رسد که این آقا (مانند همان آقا پلیسه توی اتوبان که ماجرا را باور نمی کنه!)ما رو به جعل این تصویر متهم کرده و اعلام می کند که این تصویر فتوشاپیه! آقا به پیر به پیغمبر من تا حالا اصلا با فتوشاپ کار نکرده ام و بلد نیستم و این تصویر رو از روی صفحه خبرگزاری مهر پرینت اسکرین گرفته ام! ماجرا از این قرار بود که وقتی این مطلب رو دیدم و این پست اول را در موردش نوشتم چند روز بعد دیدم خبرگزاری مهر اون رو عوض کرده لذا بلافاصله رفتم توی کَش (cash)گوگل و مطلب رو پیدا کردم و با توجه به این که می دانستم این مطلب از کش گوگل هم حذف می شود لذا از روی آن پرینت اسکرین گرفتم تا مدرک داشته باشم و این پست را نوشتم! غافل از اینکه این تصویر هم متهم به فتوشاپی بودن میشه!
بر خلاف آنگونه که گفته می شود تعدد نامزدهای جناح اصلاح طلب نمی تواند خودزنی باشد؛ چرا که اصولا به نظر نگارنده با توجه به شرایط موجود و در صورتی که جو جامعه تکان اساسی نخورد، هیچکدام از نامزدهای اصلاح طلب (حتی خاتمی) پتانسیل جلب آرای مردم را در همان مرحله اول انتخابات نخواهند داشت.* تعدد نامزدهای اصلاح طلبان می تواند جمعیت بیشتری از مخالفان احمدی نژاد را از جناح های مختلف به صحنه رای گیری بکشاند و در نتیجه باعث کاهش درصد آرای احمدی نژاد در مرحله اول انتخابات خواهد شد و سبب آن می شود که احمدی نژاد مستقیما در مرحله اول رای نیاورد و قطعا این تعدد نامزدها در نتیجه مرحله دوم انتخابات اگر تاثیر مثبت برای اصلاح طلبان نداشته باشد (که قطعا دارد) تاثیر منفی هم نخواهد داشت.
* اینکه گفته می شود که سفر شیراز خاتمی موفق بوده یا مردم در یاسوج شعار مرگ بر سیب زمینی می دادند و یا ... همه تبلیغات مبالغه آمیز اصلاح طلبان است. اگر کسی در بطن جامعه باشد می داند که مردم درحال حاضر انگیزه کافی برای شرکت در انتخابات را ندارند و از عملکرد خاتمی هم که با فرصت سوزی موقعیت های گذشته را به باد فنا داد راضی نیستند. دوم خرداد تکرار شدنی نیست. اصلاح طلبان باید این رویا را فراموش کنند!
سحام نیوز (پایگاه اطلاع رسانی حزب اعتماد ملی) از قول کروبی نوشته است: "من براي اينكه سد حضور زنان در كابينه را بشكنم و جاده را صاف كنم در صورت رئيس‌‏جمهور شدن، وزير و معاون زن انتخاب خواهم كرد." البته گفته ایشان می تواند به تعبیری درست باشد ولی یحتمل منظور وی از «زن» فقط همان «همسر» می باشد. چرا که وی در زمان سرپرستی بنیاد شهید هم ریاست برخی از مراکز درمانی این بنیاد را به همسرش «خانم فاطمه کروبی» سپرده بود! ولی اینکه وی می خواهد بیش از یک منصب بالای دولتی را به همسرش بدهد کمی ابهام دارد زیرا بیش از یک پست دولتی داشتن قانونا در ایران مجاز نیست! مگر آنکه تعداد همسران وی زیاد باشند یا بشوند! ( که البته در ایران آزاد و مجاز است )
وی همچنین گفته است: "وقتي امام براي گورباچف نامه نوشت، نامه را به يك سياستمدار، يك فيلسوف و يك زن داد تا براي گورباچوف ببرند و ..."
یحتمل سقوط اتحاد جماهیر شوروی هم از آثار و وبرکات همان زن بوده است والا از دست سیاستمدار و فیلسوف ایرانی که ...حال آن زن که بوده وچه کرده و اصلا فلسفه حضورش چه بوده خدا می داند! (فیلسوف و سیاستمدار ایرانی مورد نظر امثال مطهری و لاریجانی اند!)
هیچ امتحان کرده اید که اگر نام احمدی نژاد را در گوگل جستجو کنید گوگل چه پیشنهاداتی به شما می دهد؟ امتحان کنید! روی تصویر روبرو هم کلیک کنید می توانید واضح تر بینید! بله، اولین پیشنهاد گوگل « احمدی نژاد طنز » است و آخرین هایش « احمدی نژاد بزغاله » و « احمدی نژاد خر »! این البته نگاه فارسی زبان ها به احمدی نژاد است؛ حال اگر نام وی را با حروف انگلیسی جستجو کنید در بین پیشنهادات گوگل ahmadinejad wife را می بینید! مسئله ناموسی شد! خارجی های بی ناموس با وایف احمدی نژاد چیکار دارند؟
معاون مطبوعاتي و اطلاع رساني وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در تاریخ یازدهم اسفند ماه امسال گفت: هيچ تقاضايي براي صدور مجوز روزنامه كلمه از سوي ميرحسين موسوي نداشته‌ايم. (توجه شود که وی با اطمینان اعلام کرده است که نداشته ایم و نگفته است که مثلا من اطلاعی ندارم یا ...) البته وی در ادامه افزوده است که: ... در صورتي كه چنين تقاضايي مطرح شود پس از تكميل پرونده مطابق آيين‌نامه داخلي هيئت نظارت بر مطبوعات كه براي شخصيت‌ها اولويت قائل شده است...
به این ترتیب چنین استنباط می شود که جناب موسوی بواسطه «شخصیت» بودنش در فاصله یک روز تقاضای خود را ارائه کرده است و کلیه مراحل اداری و تشکیل هیئت نظارت و تصمیم گیری و ... همه در فاصله یک روز انجام می شود. سوال اینجاست که ملاک ها و نیز مرجع تشخیص « شخصیت » یا « بی شخصیت » یا «غیر شخصیت» بودن افراد کیست؟ اگر یک شخص معمولی قصد ارائه چنین درخواستی داشت در این فاصله کوتاه یک روزه تقاضایش حتی مسیر دبیرخانه را نمی توانست طی کند چه رسد به هفت خوانی که برای افراد «غیر شخصیت» معمولا چند سالی طول می کشد!
اما برای آنکه ببینیم که این حکومت را چه چیزی می تواند سرنگون کند باید به رفتار خود حکومت بپردازیم و ببینیم که از چه چیزی بیشتر از همه چیز می ترسد! چرا که آنها تحلیل گرانی دارند که شبانه روز کارشان بررسی نقاط آسیب پذیر حکومت است و البته بنا به شواهد واقعی تا کنون هم موفق بوده اند و لذا این حکومت توانسته است شرایط بحرانی بسیاری را براحتی پشت سر بگذارد.
- اعتصاب عمومی یکی از مواردیست که حکومت شدیدا از آن هراس دارد چرا که می تواند شرایطی غیر قابل پیش بینی و کنترل برایش ایجاد کند. در این میان دو دسته از اصناف دارای اهمیت ویژه ای هستند. یکی آن اصنافی که رفتارشان در بین جامعه بازتاب گسترده ای دارد، مانند معلمان ، کارمندان بانک ها ، کارگران خدماتی شهری (شهرداری ها و اتوبوسرانی شرکت واحد و ...) و ... و دوم آن دسته که شاهرگ اصلی اقتصاد کشور در دستشان است و بویژه کارکنان شرکت نفت.
- انقلاب مخملی واژه ایست که امروزه سران حکومت را خیلی به خود مشغول داشته است. هر چند که ساختار اجتماعی و سیاسی ایران با کشورهای بلوک شرق سابق تفاوت اساسی دارد اما مردم ایران به خوبی نشان داده اند که در شرایط خاصی به خوبی ممکن است رفتاری غیر قابل پیش بینی از خود نشان دهند. یکی از دغدغه های نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی بررسی همین شرایط است و در چنین شرایطی دست به هر گونه اقدام خشنی خواهند زد. واقعه 18 تیر 68 نمونه بارزی از آن می باشد.
- به نظر بنده اعتماد به نفس مردم عامل اصلی است که می تواند جمهوری اسلامی را از پا در آورد. اگر مردم این موضوع را دریابند که حکومت نمی تواند جمعیت کثیری را در یک لحظه در خیابان ها سر به نیست کند ( و اصلا نیروی کافی ندارد تا بتواند مثلا در یک لحظه همه خیابانهای شهرهای مختلف را پر از نیروی نظامی و انتظامی کند) و در یک موعد مقرر همه از خانه بیرون بریزند و اعتراض خود را بیان کنند ، می تواند ضربه غیرقابل تحملی برای حکومت باشد.
- آگاهی مردم می تواند نقش موثری در بیداری آنها و وقوفشان به حقوق و قدرت خویش ایفا کند. هراس ویژه ای که حکومت از نویسندگان مستقل و آگاه دارد (که حتی تصمیم به کشتار دست جمعی آنها در جریان قتلهای زنجیره ای و یا سقوط اتوبوس نویسندگان به دره می گیرد) بیانگر همین نقش موثر آنهاست.
در این که این حکومت چگونه و تحت چه شرایطی از پا در می آید و سرنگون می شود بحث های زیادی شده است و در این استدلال ها گاهی اشاره ای به شرایط قبل از انقلاب 57 در ایران و یا شرایط قبل از فروپاشی شوروی و شباهت های آن ها به شرایط کنونی ایران هم می شود. در بررسی عواملی که می تواند به سقوط حکومت آخوندها در ایران بینجامد توجه به چند نکته ضروریست:
- حکومت شاه (و نیز کمونیست ها در شوروی سابق) یک تفاوت اساسی با حکومت جمهوری اسلامی دارد و آن این است که شاه وجهه بین المللی چندان تیره ای نداشت و یا حداقل در محاکم بین المللی محکوم نشده بود اما سران جمهوری اسلامی در دادگاه های بین المللی محکوم شده اند و لذا ترک ایران به معنای دستگیری آنهاست و پس از دستگیری هم قطعا مدعیان فراوانی پیدا خواهند کرد و برای تمام جنایات دیگرشان هم باید جواب پس بدهند. لذا فرار برای آنها هیچ مفهومی ندارد و اگر قرار باشد همه مردم ایران را از دم تیغ بگذرانند ، چنین کاری را بر فرار ترجیح خواهند داد.
- حکومت شاه دارای پشتوانه ایدئولوژیکی که بتواند به پیروانش وعده بهشت بدهد و یا آنها را از جهنم بترساند نداشت. هرچند که پیروان جمهوری اسلامی هم همه شان به این خزعبلات آخوندها اعتقادی ندارند و اغلب از سر فرصت طلبی به طرفداری از حکومت می پردازند اما نباید اغماض کرد که بخش کوچکی از آنها هستند که وعده بهشت و جهنم کمترین قدرت تفکر و تامل را از آنها گرفته است و همین عده کم در شرایطی می توانند حمام خون به پا کنند.
- نارضایتی عمومی که امروز در ایران وجود دارد با آنچه که قبل از انقلاب در ایران وجود داشت متفاوت است. قبل از انقلاب مردم به خاطر آرمان هایی مبارزه می کردند که به خاطر آن آرمان ها هر گونه مخاطراتی قابل تحمل بود. چه گروه های چپ که دغدغه های انسانی داشتند (و قرص سیانور هم زیر زبانشان می گذاشتند) و چه گروه های مذهبی که دغدغه مذهب داشتند به واسطه آن دغدغه ها حاضر بودند که از جانشان هم بگذرند. اما نارضایتی عمومی امروزی که در جامعه ایران هست به واسطه عدم وجود رفاه و عدالت اجتماعیست و برای رسیدن به رفاه بیشتر هیچکس حاضر به گذشتن از جان خود نیست؟ آن عده ای که بواسطه مشکلات مادی به بن بست می رسند متاسفانه خودسوزی می کنند نه مبارزه! متاسفانه آن آرمان های انسانی که قبل از انقلاب در نبروهای چپ یافت می شد امروزه بواسطه انحطاط جامعه ایران دیگر جایی در بین مردم ندارد! کیست که از ظلم به همسایه اش به فغان آید؟ کیست که از دیدن وضعیت بچه های خیابانی و کودکان کار و دیدن سوءتغذیه در بین کودکان جامعه خویش (نمی گویم کودکان قحطی زده افریقا) منقلب شود؟! کیست که دغدغه اصلی اش به جز خرید اتومبیل و ارتقای مدل آن و خانه بالای شهر و ... از apply کردن برای گرین کارت آمریکا و یا مهاجرت کانادا و یا لااقل استرالیا فراتر رود؟! چند درصد از جوانان امروزی دغدغه ازدواج با سرمایه دار بازاری (و یا حکومتگرانی که دستی در قدرت دارند) ندارند؟ با این آرمان ها چگونه می خواهیم جمهوری اسلامی را سرنگون کنیم؟!
- و اما تحریم انتخابات! بنده اصلا قصد ندارم که در مورد تحریم و یا عدم تحریم در حال حاضر نظری بدهم و به نظر من هنوز زود است که در باره آن چیزی گفت اما من نمی دانم کدام کشور تا کنون به واسطه عدم مشروعیت مردمی توسط کشورهای دیگر تحت فشار قرار گرفته است و یا سرنگون شده است که ایران دومی اش باشد؟! مگر در عربستان و یا بسیاری از هم پیمانان غرب (بویژه آمریکا) اصلا انتخاباتی انجام می شود که مشروعیت مردمی داشته باشند و مگر تا کنون بواسطه عدم مشروعیت مردمی ککشان گزیده است؟! وانگهی مگر این حکومت تا کنون مشروعیتش را از رای مردم گرفته است که تحریم انتخابات آن مشروعیت را پس بگیرد؟ این حکومت علنا اعلام کرده است که مشروعیتش الهیست نه مردمی!
مطلب پست قبل واکنش های متفاوتی را برانگیخت. عده ای با آن مخالفت کردند که این فحاشیست! و حتی شخصی در ذیل لینک در بالاترین نوشته است:"... اما هرگز نباید با فحاشی یا نامربوط گفتن به وی شان خود را پایین بیاوریم." دوست عزیزی که چنین مطلبی نوشته است به قطع مطلب را کامل نخوانده است! این مطلب حاوی هیچ فحشی نیست و صرفا از گفته های خود شخص احمدی نژاد استخراج شده است! خود وی یک بار گفته است پدرش در سال ۷۲ در اثر تصادف فوت کرده است و یک بار هم که همه می دانیم در ۹ خردد سال ۸۵ در بيمارستان شهيد چمران تهران به رحمت ایزدی رفته است. و این بدان معناست که وی حداقل دو پدر دارد! حال اگر این توهین است، توهینیست که توسط خود احمدی نژاد به خودش شده است و اگر هم توهین نیست که فبهاالمراد! اما موضوع پست قبل که در این قالب نوشته شده بود این بود که یک رییس جمهور به راحتی آب خوردن دروغ می گوید و به هیچ کس هم جوابگو نیست!
مدتی بود که موضوع نام خانوادگی رئیس جمهور بر سر زبان ها افتاد و در باره اینکه وی نام خانوادگی خود را چرا عوض کرده است نظرات مختلفی ابراز شد. متاسفانه عده ای بی اخلاقی کردند و یهودی الاصل بودن وی را پیراهن عثمان کردند (انگار که اجداد خودشان قبل از اسلام هم مسلمان بوده اند) البته این حق هر کسی است که دین و نام خانوادگی خود را عوض کند. اما هیچ کس نپرسید که آیا نام های خانوادگی متعدد وی ارتباطی هم با پدرهای متعدد وی داشته اند یا نه! یعنی آیا آنکه در سال ۷۲ در اثر تصادف فوت کرده است «سبورجیان» بوده است یا «احمدی نژاد» و آنکه در ۹ خردد سال ۸۵ در بيمارستان شهيد چمران تهران به رحمت ایزدی رفته است چی؟! خدایشان بیامرزاد! هر دوتایشان را (و شاید هم بیشتر!)