ایران آزاد
ایران آزاد
يكي از مشكلات اساسی نظام آموزشی ايران(چه در آموزش و پرورش و چه آموزش عالی) اين است كه دانش آموز(يا دانشجو) به زمينه تحصيلی اش هيچ علاقه ای ندارد و صرفا بر اساس جوّ جامعه يك رشته را انتخاب مي كند و ادامه تحصيل مي دهد. يك ترفند برخي دانشجويان هم، در آخر ترم برای گدایی نمره، اين است كه با التماس از اساتيد مي گويند "استاد! ما كه نمی خواهيم آپولو هوا كنيم، مي خواهيم يه لقمه نون بخوريم!) هرچند كه برخی هم همان لقمه نون را هم نمی خواهند و تنها عنوان مهندس و پزشك و ... برايشان كافيست تا به واسطه ارتباطات خانوادگی و... منصبی را هم اشغال كنند و بر افتخارات[!] خانوادگيشان بيفزايند و پدر و مادرشان هم با هزار قمپز پيش فك و فاميل بادی به غبغب بيندازند كه پسرمان مهندس است و مدير توليد فلان كارخانه و ... غافل از اينكه در كارخانه هم كارگران و تكنيسين ها به ريش پسرشان مي خندند كه نه سواد دارد و نه ...
اگر فرزندشان مثلا به نقاشی علاقه مند باشد، مورد شماتت قرار مي گيرد كه ای وای! مي خواهی بعد از سالها درس خواندن قلم مو به دست بگيری و نقاشی كنی، مگر تو بچه ای كه مي خواهی نقاشی كنی؟ اين كار را كه بدون درس خواندن هم می توانستی بكنی! و ... اينهمه خرجت كرديم كه ...
مشكل ديگر نظام آموزشي ايران اين است كه اصولا بی برنامه است و برنامه ريزان آموزشی و مؤلفين كتب درسی خودشان هم نمی دانند كه با اين مطالب درسی، دانش آموز چه مهارتهايی را كسب مي كند و كدام گره از مشكلات جامعه را می تواند بگشايد. دانش آموز هم به تبعِ بي علاقه گی اش هيچ برنامۀ خاصی را دنبال نمی كند و اصولا برای يادگيری وقت نمي گذارد و حتي همكلاسی اش را هم، در صورتی كه وظايفش را خوب انجام دهد، مسخره مي كند كه "خرخوان" است!
حالا شخصی وزير آموزش و پرورش شده است كه خودش از همان ابتدا می گويد پس از يك ماه، حتی يك روز هم برای اين كار وقت نگذاشته است و اصلا علاقه مند هم نبوده است! ...(حالا به هر بهانه ای)
اين فرد، بعنوان شخصِ اول وزارت آموزش و پرورش، مي خواهد الگوی دانش آموزانِ ايران شود!