مشکلی که افغانستان
ده ها سال از آن رنج می برد، مشکلی است که تنها به افغانستان و ملت افغانستان
مربوط نیست؛ این مشکل ناشی از دسیسه های قدرت های بزرگ جهانی و عدم تدبیر کشورها و
ملت های منطقه است. در دهه های اخیر قدرت های جهانی در پی ایجاد اختلاف بین ملت های
این بوده اند و متاسفانه ملت های منطقه و خصوصا نخبگان آنها، با بی تدبیری که از
خود نشان داده اند، قدرت های بزرگ جهانی را در این راستا یاری رسانده اند. در قرن
گذشته، ابتدا بریتانیا با ایجاد اختلاف در میان قومیت های کشور هند، در تجزیه این
کشور نقش بازی کرد و پس از آن نیز در ایجاد اختلاف بین این کشورها همان سیاست را
دنبال کرده است. پس از آن نیز بریتانیا و شوروی و آمریکا در ایجاد اختلاف، در وهله
اول بین کشورهای منطقه، شامل هند و پاکستان و افغانستان و ایران و ... ، و در وهله
بعد حتی بین قومیت های این کشورها تلاش کرده اند.
در این راستا خصوصا
ایجاد اختلاف بین اقوام افغانستان، در وهله اول بین پشتونها و بقیه اقوام و در
وهله بعد بین اقوام فارس زبان و بویژه هزاره و تاجیک و ... بسیار بارز و واضح بوده
است. طبیعتا ایجاد تفاهم بین پشتون ها و بقیه اقوام در افغانستان، زمینه این ناامنی
و ناپایداری در جامعه را از بین می برد. حتی تفاهم و اتحاد بین اقوام فارسی زبان
مانند تاجیک و هزاره نیز می توانست از یکه تازی های پشتون ها پیشگیری کند که
متاسفانه این تفاهم و اتحاد تا کنون بوجود نیامده است.
ایجاد یک حوزه تمدنی
هماهنگ و برقراری معاهدات اقتصادی، علمی و فرهنگی در این منطقه، دست قدرت های بزرگ
جهانی را کوتاه می کند و دسیسه های آنها را نقش بر آب می کند که البته به هیچ وجه
مطلوب آنها نیست.
لذا به نظر
نگارنده، راه حل مشکل افغانستان، ایجاد تفاهم بین کشورهای منطقه و نیز بین اقوام
آنها و تلاش در توسعه معاهدات و تفاهم نامه های منطقه ای می باشد. اگر در این
منطقه معاهدات اقتصادی و تفاهم نامه های فرهنگی توسعه یابد، به گونه ای که این
کشورها به منافع اقتصادی و فرهنگی مشترکی دست یابند، خود به خود از هرگونه ناامنی
در منطقه که تهدید کننده آن منافع مشترک است، پیشگیری خواهد شد و امنیت و رفاه
اقتصادی و توسعه فرهنگی این کشورها را به دنبال خواهد داشت.
اما اگر به منوال
کنونی این کشورها و نیز قومیت های موجود در آنها، در مسیری واگرا پیش روند، این
ناامنی و سایه جنگ که متاسفانه امروزه بر افغانستان سایه انداخته است، به ایران،
پاکستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان، قرقیزستان و فراتر از آن به هند و ... و
حتی به مناطقی از چین و قزاقستان و روسیه و ... نیز سرایت خواهد کرد و متاسفانه این
همان خواب شومی است که آمریکا و دنیای غرب برای این منطقه دیده است!
این وظیفه نخبگان سیاسی
و فرهنگی در این منطقه است که تلاش خود را در این راستا به کار گیرند و از هرگونه
سیاست و هر مسئله ای که به واگرایی قومی در این منطقه می انجامد، به شدت پیشگیری
کنند. در این راستا نقش نخبگان سیاسی در دیپلماسی و مذاکرات موثر در راستای نزدیکی
کشورهای منطقه، و همچنین نقش نخبگان فرهنگی در برگزاری کنفرانس های علمی، ادبی،
هنری و فرهنگی در این کشورها، بسیار حائز اهمیت و راهگشا است.
آخر و عاقبتِ حضرتِ آغا! |