ایران آزاد
ایران آزاد
گاهی در شبکه های اجتماعی و یا فروم های اینترنتی و فضای مجازی به افرادی بر می خوریم که شخصیت های بسیار نامتعادل و متناقضی دارند. تاسف بارتر اینکه در دنیای حقیقی هم نمونه این افراد زیاد یافت می شود که فقط صورتکی به صورت زده اند و محافظه کارانه تر برخورد می کنند، اما با آن شخصیت های فضای مجازی تفاوت ماهوی ندارند. ویژگی اصلی چنین افرادی، خودباختگی و خودکم بینی مفرط، عدم تفکر و اندیشه و تعصبات شدید است. بنده اینجا برای بررسی بیشتر این موضوع به معرفی یکی از مصداق ها (صرفا چونکه شخصیتی مجازیست که دارای نام مستعار و نیز ناشناس است) و تحلیل کامنت ها و رای و نظرات وی می پردازم تا یکی از معضلات جامعه که مانعی بزرگ بر سر راه دموکراسی در جامعه است، واکاوی شود.
شخصیتی (به احتمال قوی خانم) در سایت بالاترین به نام شوکت موجود است که در اینجا می توانید به صفحه شخصی وی و نظرات ایشان مراجعه کنید. کلمات پربسامد در کامنت های ایشان دو دسته اند: 1) کلمات زشت و فحش گونه ای مانند الاغ، بوگندو، گُه خوردی، کون بوس، حیوان، جانور، کثیف، گاو، دلقک، مضحکه، استفراغ، کثافت، گور پدر، لعنتی، جنایتکار و ... 2) دسته دوم کلماتی با بسامد کمتر که ظاهرا از نظر ایشان یا مظهر پیشرفت و سعادت بشری اند و یا آرزوی آن برای ایران و ایرانی! مانند هزاره سوم، پاینده ایران، پادشاه فقید، روانشاد و ...
ایشان تنفر شدیدی هم از مذهب و به ویژه حجاب دارند و از کمونیسم و کلا هرگونه مسلک سیاسی چپ نیز به شدت بیزارند.
حدس بنده این است که ایشان (با توجه به فعالیت زیاد و پرانرژی اش در اینگونه سایت ها) جوان است و دوره شاه را از نزدیک لمس نکرده است و ضمنا مطالعه تاریخی چندانی هم ندارند و احتمالا در فضایی بزرگ شده است که فضای آرمانی و مدینه فاضله ای از دوره قبل از انقلاب در ذهنش نقش بسته است. برخی از کامنت های وی که سرشار از فحاشی است بیانگر آن است که اطلاعات بسیار کم و مخدوشی دارد.
خلاصه بسیاری از کامنت های ایشان مستقیم یا غیرمستقیم عبارتند از «خاک بر سر هر چه چپی و کمونیست و اسلامی» و یا «پاینده ایران»!
احتمالا هم اگر از وی بخواهی که ده دقیقه در باره کمونیسم و مذهب و یا تاریخ ایران و ... صحبت کند، نمی تواند؛ یا حداقل چیز قابل توجهی غیر از شنیده های مخدوش اش نمی تواند بگوید.
چنین افرادی علیرغم دانش بسیار سطحی و مخدوش، اعتماد به نفسِ کاذب و بالایی هم دارند. چون در مباحثه ها اعتقادات محکمشان به راحتی زیر سوال می رود و محکوم می شود، سریع هم عصبانی می شوند و لذا عنان اختیار از کف می دهند و شروع می کنند به فحاشی و ...!

چنین افرادی در فضای واقعی هم زیاد هستند اما برخوردشان در فضای واقعی فقط کمی لطیفتر است! کسانی را در اطراف خود می بینیم که مثلا کوچکترین احترامی به پدر یا مادرشان نمی گذارند اما اگر به کوروش کبیر بگویی بالای چشمش ابروست، رنگشان کبود می شود و اگر رودربایستی نداشته باشند، فحش بارانت می کنند و اگر هم داشته باشند، می فرمایند: «به جدمان کوروش کبیر اهانت نفرمائید که خط قرمز ماست!» یا مثلا اصول اولیه اقتصاد را نمی دانند و با کمترین تخصصی در این زمینه، اندر مزایای اقتصاد آزاد و لیبرالیسم و مذمت سوسیالیسم و ... سخنرانی می کنند که البته همه اش بر پایه شنیده هاست و با کوچکترین ایرادی پایه های همه استدلالهایشان فرو می ریزد و به یکباره تهی می شوند! در یک کلام می توان گفت که چنین افرادی به جای تفکر و اندیشه، فقط مانند یک ضبط صوت شنیده اند و تکرار می کنند و (البته علاوه بر ضبط صوت) شدیدا معتقد هم هستند و جانشان را در راه اعتقادشان می دهند!