با واقعه دیروز، اگرچه بخشی از مردم ایران از حماقتها و جنگ افروزیهای ترامپ خشمگین شدند اما بخشی
از مردمی که از خفقان جامعه و خصوصا محدودیتهای اجتماعی موجود در جامعه ناراضی اند، شاد گشتند. ایرانیانی که خارج از ایران
بهسر می برند، عمدتا در گروه دوم قرار میگیرند. در اینجا باید
موضوع را از زوایای گوناگون مورد واکاوی قرار داد.
اگر بخواهیم دلایل ترامپ را برای این عمل جنگ افروزانه بررسی
کنیم، در وهله اول باید به شکستهای حقارتبار وی در منطقه اشاره کرد. ترامپ از آنجا
که با رای شکنندهای به مقام ریاست جمهوری رسیده و پس از آن نیز
موقعیت بهتری در جامعه آمریکا پیدا نکردهبود، لازم میدید که در عرصه سیاست خارجی، تحرکاتی از خود نشان دهد. تا حاشیه امنی در انتخابات پیش رو داشته باشد.
این تنها مقامات ایران نیستند که برای ترساندن مردمشان نیاز به یک لولویی به نام دشمن دارند؛ این یک اصل عمومی است و آمریکا نیز
در برهههای مختلف، یک کشور را برای مردمش بهصورت لولو توصیف کرده است. کشورهای امروز جهان که پتانسیل دشمنی با آمریکا
دارند، منهای کره شمالی، اعم از روسیه و چین و ... ، اغلب دارای سیاستمدارانی
عملگرا هستند و از رودررویی با آمریکا اجتناب میورزند. متاسفانه رهبر ایران نشان دادهاست که این خرد و بینشِ سیاسی
را ندارد تا از این رودررویی اجتناب ورزد و نتیجتا ایران در سیبل تهاجم آمریکا
قرار گرفت. لذا ترامپ ابتدا خواست که از طریق لغو برجام و سپس عملیاتی همچون تجاوز
به حریم هوایی ایران، درصدد ایجاد غرور ملی در مردم کشورش بشود. اما نه تنها در این
راه توفیقی نیافت بلکه بیشتر از قبل تحقیر شد. این اتفاقات از وی یک زخمخورده تحقیرشده ساخت و طبیعی بود که بهدنبال انتقام باشد. از طرفی
موقعیت زمانی کنونی که به انتخابات آمریکا
نزدیک است، وی را برآن داشت تا با این جنگافروزی، با یک تیر دو نشان
بزند. اول اینکه باعث ایجاد غرور ملی در مردم شود و رای مردم را به نفع خود مصادره
کند؛ دوم اینکه کشور را در شرایط بحرانی قرار دهد و از طریق بحرانی جلوه دادن شرایط،
در راستای جمعآوری رای بیشتر، همبستگی بیشتری در مردمش ایجاد
کند.
اما تاثیر این عمل روی جامعه ایران چه خواهد بود؟ این عملِ
ترامپ دو جناح تندرو را در دو جبهه به هم نزدیک کرد و همچنین ابتکار عمل را در هر
دو جبهه در دست این دو جناح تندرو قرار داد. هرچند که بخشی از مخالفین در ایران شاید
از این اتفاق خوشحال هم شده باشند اما این بخش کوچک در سیاستگذاری سهمی ندارند و لذا سیاستگذاریها در ایران به سمت تندروی گرایش پیداخواهدکرد. با این اتفاق در ایران نیز
جناح راست افراطی ابتکار عمل را بدست خواهدگرفت و از الان باید انتخابات مجلس و ریاست جمهوری آینده را از آن این جناح دانست. این اتفاق روند اصلاحی جامعه ایران را
برای دهه ها به تاخیر خواهد انداخت. مخالفین تندرو شاید
بر این باورند که این نظام اصلاح پذیر نیست و باید فقط و فقط
به فکر براندازی آن بود، اما در عمل تنها راه پیشنهادی آنها عدم شرکت در انتخابات
است! البته آنها مردم را به شورش در کف خیابانها نیز تشویق میکنند اما برای خود در این شورش و حضور در کف خیابان
موقعیتی قائل نیستند! آنها به این معتقدند که میلیونها نفر کشته شوند تا آنها بتوانند بیایند و بر اریکه
قدرت تکیه زنند! طُرفه آنکه برای اداره جامعه نیز برنامه روشن و امیدوار کنندهای در چنته ندارند! این مخالفین اغلب در خارج از ایران بهسر میبرند و از دیدگاه آنها، «دیگی که برای آنها نمیجوشد، بگذار در آن کله سگ
بجوشد!«
برآیند نهایی این عمل حماقتبار ترامپ برای ایران و ایرانیان آن خواهد بود که دستاویز قدرتمند و به ظاهر
موجهی در اختیار تندروان جناح راست افراطی قرار خواهدداد تا با تمسک به آن بتوانند
هر صدای مخالفی را در نطفه خفه کنند. اغلب جامعه ایران را نیز از وقایع روز، نه
تنها در ایران، بلکه در جهان ناامید خواهدساخت. از دیدگاه یک شخص بیطرف، این ترامپ
بود که در وهله نخست، با خروج از برجام و پیمانشکنی، دستاویزی به جناح راست افراطی در ایران داد تا بتواند در عرصه سیاست
چهار نعل به سمت نابودی مردم ایران بتازد! خودخواهی رهبران جامعه بشری، آینده را
به کدامین سو خواهدبرد؟