برخی بر آن هستند که ثابت کنند که در قالب فعلی جمهوری اسلامی
مردم به هیچ وجه نقشی ندارند و با رای مردم و تغییر رئیس جمهور چیزی عوض نمی شود. به
عبارتی مردم به جای رای دادن بایستی روشی خشن تر در پیش بگیرند. شاخ و شانه کشیدن های
مجلسیان در مقابل دولت، مقاومت شدید آنها در مقابل تغییرات در مدیران دولتی، به
ویژه مدیران وزارت علوم و رؤسای دانشگاه ها، اظهاراتِ فرمانده سپاه مبنی بر
توجیه دخالت سپاه در سیاست، مقاومت در مقابل
تغییرات در ساختار اقتصادی و کوتاه
کردن دست سپاه از رانت های اقتصادی و بویژه عدم تغییر در وضعیت حصر موسوی و کروبی (که این تغییر و رفع حصر از مهمترین خواسته های
مردم در این انتخابات بود)، همه و همه در این راستا هستند که نشان دهند نقش رأی
مردم در تعیین سرنوشتشان بی تأثیر است. تأسف بارتر این که خامنه ای نیز
با سکوت ها و سخنان نابجایش در تأیید این موضوع گام برمی دارد.
متأسفانه این دسته از سیاست پیشه گان ایرانی از هشت
سال بی تدبیری خود و نتایج اسفبارش هیچ نیاموخته اند. نتایج این بی تدبیری ها
علاوه بر خرابی های فراوانی که در این مملکت به بار آورده است، آبرو و
اعتبار همه این سیاست پیشگان را به باد داده است. کاهش چشمگیرِ میزان نفوذ و
اعتبار این افراد و در وهله اول خودِ شخص خامنه ای چیزی نیست که قابل اغماض
باشد و بیش از همه خودِ آنها از این موضوع باخبرند اما حماقت و لجاجتِ بچگانه آنها
مانع از اتخاذ یک روشِ هوشمندانه شده است؛ روشی که حداقل زمان فرمانرواییشان را
اندکی افزایش دهد.
اراده و خواستِ مردم چیزی نیست که آنها بتوانند در مقابل آن
ایستادگی کنند. لجاجتِ بچه گانه آنها تنها تاثیرش این می تواند باشد که موجِ
خروشان مردم در زمانی دیرتر ، اما با قدرتی فزونتر به سونامی تبدیل شود و حکومتشان
را از ریشه و بُن و با خشونت هرچه تمامتر برکنَد. مردم ایران به دلایل عدیده از
خشونت گریزان شده اند، اما این گُریزان بودن آنها هم حد و اندازه ای دارد.